عنوان مقاله :
بررسي اثربخشي آموزش تئوري انتخاب بر مشكلات عصب روان‌شناختي و تنظيم شناختي هيجان دانش‌آموزان قلدر داراي اختلال بيش‌فعالي
عنوان به زبان ديگر :
The Effect of Choice Theory Training on Neuropsychological Problems and Cognitive Emotion Regulation of Bullying Students with ADHD Disorder
پديد آورندگان :
شمالي احمدآبادي، مهدي سازمان آموزش و پرورش، اردكان، يزد، ايران , برخورداري احمدآبادي، عاطفه دانشگاه پيام نور، ميبد، يزد، ايران
كليدواژه :
آموزش تئوري انتخاب , مشكلات عصب روان‌شناختي , تنظيم شناختي هيجان , دانش‌آموزان , قلدر , اختلال بيش‌فعالي
چكيده فارسي :
هدف: پژوهش حاضر با هدف بررسي اثربخشي آموزش تئوري انتخاب بر مشكلات عصب روان‌شناختي و تنظيم شناختي هيجان دانش‌آموزان قلدر داراي اختلال بيش‌فعالي انجام شد. روش: پژوهش حاضر يـك مطالعه نيمـه‌آزمايشي با گروه گواه و پيش‌آزمون و پس‌آزمون همراه با گمارش تصادفي بود. جامعه آماري پژوهش حاضر شامل تمام دانش‌آموزان قلدر داراي اختلال بيش‌فعالي شهرستان اردكان در سال تحصيلي 1398-1399 بود. با روش نمونه‌گيري در دسترس، 26 نفر به‌عنوان نمونه انتخاب و به‌صورت تصادفي در دوگروه 13 نفري (آزمايش و گواه) جايگزين شدند. شركت‌كنندگان به پرسشنامه‌‌هاي استاندارد مشكلات عصب روان‌شناختي كانرز (2004) و پرسشنامه تنظيم شناختي هيجان گارنفسكي، كرايچ و اسپينهاوم (2001) در مراحل پيش‌آزمون، پس‌آزمون پاسخ دادند. گروه آزمايش مداخله تئوري انتخاب را در 12 جلسه يك‌ساعته و هر هفته دو جلسه دريافت كردند، در‌صورتي‌كه گروه گواه هيچ‌گونه مداخله‌اي را طي مدت زمان انجام پژوهش دريافت نكردند. در پايان نيز داده‌هاي پژوهش با روش تحليل كوواريانس چندمتغيري و در سطح معناداري 0/005 تحليل شدند. يافته‌ها: نتايج نشان داد كه ميانگين نمره‌هاي مشكلات عصب روان‌شناختي و تنظيم شناختي هيجان گروه آزمايش نسبت به گروه گواه، در مرحله پس‌آزمون تفاوت معناداري پيدا كرده است (0/001>p). نتيجه‌گيري: بر‌اساس نتايج پژوهش، آموزش تئوري انتخاب مي‌تواند به‌عنوان يك روش مداخله‌اي مؤثر در كاهش مشكلات روان‌شناختي دانش‌آموزان قلدر داراي اختلال بيش‌فعالي مورد توجه قرار گيرد.
چكيده لاتين :
Objective: The purpose of this study was to
investigate the effect of choice theory training on
neuropsychological problems and cognitive
emotion regulation of bullying students with
ADHD disorder. Method: This research was a
quasi-experimental study with control group, pretest
and post-test with random assignment. The
statistical population included all bullying students
with ADHD disorder in Ardakan City in the
academic year 2019-2020. Using convenience
sampling, 26 individuals were selected and
randomly assigned into two groups of 13
(experimental and control). All participants
answered the standard questionnaires of Conner’s
Psychological Neurological Problems (2004) and
the Garnefsky, Crich and Spinhauem’s Cognitive
Emotion Regulation Questionnaire in the pre-test
and post-test stages. The experimental group
received the theory of choice in 12 sessions of one
hour and two sessions per week, while the control
group did not receive any intervention during the
study period. Finally, the data were analyzed by
multivariate analysis of covariance (MANCOVA)at
the significant level of 0.005. Results: The results
showed that the mean scores of neuropsychological
problems and cognitive emotion regulation in the
experimental group were significantly different in
the post-test stge (p<0.001). Conclusion:
According to the results of this study, teaching the
theory of choice can be considered as an effective
intervention method in reducing the psychological
problems of bullying students with ADHD disorder.
عنوان نشريه :
كودكان استثنايي
