كليدواژه :
فيلم به مثابهي فلسفه , فيلمـفلسفه , فيلمسفه , فلسفهپردازي , استدلال , تبيين , شرح , دفاع , ردّ , موضع
چكيده فارسي :
نسبت ميان فيلم و فلسفه به آن سادگيها كه در بدو امر به نظر ميرسد نيست. از سويي، فيلسوفان به بحث در باب ماهيّت فيلم ميپردازند و مثلاً ميپرسند كه چه چيزي يك فيلم ضبطشده را به اثري هنري تبديل ميكند؟ و، از سوي ديگر، پارهاي از فيلمسازان ميكوشند تا از مضامين فلسفي در آثارشان استفاده كنند و، به تعبيري، فيلم فلسفي بسازند. امّا ماجرا به همين جا ختم نميشود و دعوي سومي نيز در دهههاي اخير طرح شده است: اين كه فيلمها ميتوانند فلسفهورزي كنند. اين رهيافت تازه را معمولاً «فيلم به مثابهي فلسفه«، «فيلمـفلسفه«، يا «فيلمسفه» ميخوانند. استدلالهاي چندي در دفاع از اين فرضيّه اقامه شده است و هر كدام از مدافعان اين دعوي تازه، از طلايهداراني چون كَوِل گرفته تا فيلسوفان حاضري چون وارتنبرگ و كرول، استدلالها و تبيينهاي خاصّ خود را پيش نهادهاند. در جستار حاضر، از منظري ديگر، كوشيديم تا نشان دهيم كه فيلمها از شش وجه ميتواند در مقام فلسفهورزي ايفاي نقش كنند. يعني هستند فيلمهاي كه به شرح نكتهاي فلسفي ميپردازند، فيلمهايي كه طرحمسأله ميكنند، فيلمهايي كه دفاعيّه يا ردّيّهاي بر موضعي فلسفي عرضه ميدارند، فيلمهايي كه برنهاد فلسفي اقامه ميكنند، و فيلمهايي كه در مقام استذكار و يادآوري عمل ميكنند.