كليدواژه :
قفقاز , ماوراء قفقاز , غزا , ثغور (مرزها) , مسلمانان , غيرمسلمانان , خلافت , روسها
چكيده فارسي :
غزا مفهومي مركزي در گفتمان دولت اسلامي از دوره پيامبر اسلام (ص) بود. اصطلاح غزا ريشه در غزوه يا جنگهاي مسلمانان با كفار داشت كه پيامبر اسلام خود عهدهدار فرماندهي آنها بود. پس از درگذشت پيامبر اسلام مورخاني مانند واقدي، مغازي (جمع غزا/ غزوه) را براي جنگهاي پيامبر اسلام و فتوح (جمع فتح) را براي جنگهاي پس از پيامبر و تصرف سرزمينهاي دو امپراتوري روم و ايران به كار ميبردند. كتابهايي مانند فتوحالبلدان بلاذري و فتوح ابناعثم و مجموعه فتوح جزيره و... از واقدي نمونههاي چنين برداشتي از فتوح هستند؛ اما از دوران اموي و بهويژه در دوران عباسي بهتدريج واژه غزا بهجاي اصطلاح غزوه، جهاد و فتوح نشست و به كليديترين واژه و مفهوم مسلط ادبيات ديني در جنگ با غيرمسلمانان تبديل شد. در اين دوران، غزا به هرگونه جنگي ميان مسلمانان در دارالكفر (سرزمينهاي غيراسلامي) با كفار (غيرمسلمانان) اطلاق گرديد. گاه آنان را مطوعه هم ميناميدند كه منظور همان غازيان داوطلب است. حوزههاي جغرافيايي غزا در شرق با تركان و چينيها، در غرب با روميان و در شمال با روسها، گرجيان، ارامنه و خزرها (تركان) بود. غزا در ظاهر براي گسترش اسلام بود، اما وسيلهاي براي كسب غنايم و توسعه ارضي و گرفتن كنيز و برده نيز بود و سبب تقويت مشروعيت حاكمان نزد مردم ميشد. در اين مقاله به بررسي غزاي فرمانروايان مسلمان با غيرمسلمانان در مرزهاي شمالي قفقاز از دوران خلفاي اموي تا جنگ ملازگرد (40-463ق/660- 1071م) پرداخته ميشود. مسئله اصلي پژوهش نشان دادن اين موضوع مهم است كه غزاي قفقاز تنها در جغرافياي دو دولت ساساني و روم شرقي به پيروزي منجر شد و در جاهايي مانند روسيه هيچ موفقيتي به همراه نداشت. در اين دوره چهارقرنه فرمانروايان مسلمان با گروههاي قومي مختلفي مانند ارمني، گرجي، خزر، آلان، لزگي، روس و... در قفقاز جنگيدند؛ اما نكتۀ مهم آن است كه تنها در مناطقي پيروز شدند كه جزو قلمرو ساسانيان و بيزانس يا وابسته به آنان بود. مسلمانان اعم از اعراب، سغديان، ديلميان، كردها و تركان كه در چارچوب سه نظام خلافت عربي، دولتهاي محلي و سلطنت سلجوقي در طول 4 قرن به ترتيب در قفقاز صاحب دولت و قدرت شدتد، هيچوقت نتوانستند خارج از مرزهاي ايران ساساني و روم شرقي در ماوراء قفقاز موفقيت پايداري به دست بياورند. آنان با وجود آنكه تا قرن پنجم توانسته بودند در ديگر ثغور دارالاسلام مانند چين، هند، آناتولي، اندلس، افريقا و... از محدودۀ فتوحات دورۀ خلفاي راشدين فراتر بروند، در جبهه قفقاز شمالي (ماوراء قفقاز) و در مواجهه با روسها و ديگر قبايل شمال قفقاز متوقف شدند و در همان محدودۀ اوليه باقي ماندند و پيشرفت چنداني به دست نياوردند.. هرچند پژوهشهاي زيادي درباره فتوحات اسلامي در قفقاز صورت گرفته است، اما تاكنون هيچكدام از آنها به اين موضوع توجهي نكرده و برايشان مسئله هم نبوده است. تقسيم كردن غزا در قفقاز به سه دورۀ زماني مشخص با ويژگيهاي متفاوت و نشان دادن محدود ماندن جهاد و پيروزي مسلمانان در چارچوب مرزهاي دولت ساساني و روم در قفقاز و عدم تصرف سرزمينهاي ماوراء قفقاز از جمله قلمرو روسها و حتي قرار گرفتن در موقعيت تدافعي موضوعي است كه اين مقاله در صدد بررسي و علتيابي آن است. ازآنجاكه هدف اصلي اين مقاله، نشان دادن انطباق جغرافياي فتوحات اسلامي در قفقاز بر مرزهاي شمالي ساسانيان در اين منطقه است، طبيعتاً ماهيت بحث، توصيفي است؛ اما با وجود اين تلاش شده است در حد امكان تفاوتهاي غزا در هر دوره تاريخي مشخص و علت اصلي عدم پيشروي مسلمانان به ماوراء قفقاز روشن شود.
چكيده لاتين :
In discourses concerned with the Islamic state, ghaza was a central concept from the time of the Prophet of Islam. The term ghazahas its root in ghazwa, or Muslim wars led by the Prophet himself against infidels. After the death of the Prophet of Islam, historians such as al-Waqidi used al-Maghazi (the plural of ghaza/ghazwa) for the prophet’s battles, and al-Futuh (the plural of fath) for the battles after him as well as the conquests of both the Roman and Persian Empires. However, from the Umayyad period, in particular, in the Abbasid age, the term ghaza gradually began to replace ghazwa, jahad and futuh and became the most important term and a popular notion of the religious literature in the war with non-Muslims. The geographical areas of the ghaza in the east were against the Turks and the Chinese; in the west the Romans and in the north against the Russians, Georgians, Armenians and the Khazars (Turks). Although ghaza was apparently intended to spread Islam, it was also a means of seizing the war booty, territorial expansion, enslavement and also contributed to bolstering the ligitamacy of rulers among the community. By using a descriptive-analytical method, this article deals with the holy war of Muslim rulers with non-Muslims in the Caucasian borders (the Russians, Georgians, Armenians, and Khazars/Turks) from the Umayyad period to the Battle of Malazgird. In these four centuries, Muslim rulers frequently fought the four tribal groups and the Romans who supported them, however, a significant point that distinguished their wars (ghazas) from those on the other fronts, was that they could extend the scope of their conquests of the periods of the Caliphate Rashidun to northern Caucasia. In this region, they had mainly taken up a defensive position and in most cases with the help of volunteer ghazis were repelling the attacks of these four groups.