عنوان مقاله :
سياست خارجي در عصر پساسياست: گذار از كوتاهمدتگرايي به عمق استراتژيك
پديد آورندگان :
ذوالفقاري، وحيد دانشگاه بامبرگ مونيخ
كليدواژه :
سياست خارجي , جهاني شدن , عمق راهبردي , سياست تغيير , كوتاهمدتگرايي
چكيده فارسي :
شكستن ديوارههاي مقاومت ملت-دولتِ وستفاليايي، فرسايش تدريجي سازمانِ سرزمينيِ زيست اجتماعي، جابهجايي كانونهاي قدرت ملّي، تغيير صحيفه سياست بينالمللي و ظهور شبكههاي نوين اقتدار بهمثابه شناسههاي برسازنده سياست خارجي نوين در عصر پساسياست هستند. ملهم از اين تحوّل، سياست خارجي به معناي تصميم نيست، بلكه محصول تصميم است. اما منتقدان با الهام از منظومه شناختي سنتي، چنين خوانشي را به معناي مرگ سياست خارجي، اعلام برائت از سياست مدرن و آيتي بر گفتمان ضدِّ-سياست خارجي ميپندارند. حال آنكه حاميان با درك محيطي هوشمندانه و عملگرا، اين خوانش نوين را نويد ظهور دكترين تغيير سياست خارجي و گذار از سياست قدرت به سياست تغيير تلقّي ميكنند. ملهم از اين امر، تحليل نحوه سياستگذاري خارجي در عصر وابستگي متقابل بهعنوان اهتمام اصلي نوشته جاري است. اينكه آيا سياست خارجي حكومتي همچنان پايدار ماند يا ظهور گفتمانهاي نوين، آيتي بر مرگ آن است؟ فرضيه پژوهش با نكوهش خشكانديشي متعصّبان و تأكيد بر منطق فرآيندي، سياست خارجي را يك امر بسترپرورده و زمانمند ميداند. اين پژوهش با كاربرد نظريه جامعهشناسي كثرتگرا، روششناسي تحليلي و منطق تحوّلگراي همافزا دست به فرضيهآزمايي ميزند. يافتههاي پژوهش نشان ميدهد كه تحوّلات شناختي و فنّاورانه در عصر پساسياست لزوماً منجر به مهجوريت سياست خارجي نشد، بلكه تغيير در الگوها، رويهها و راهبردهاي سياست خارجي را به يك ضرورت بدل ساخت.
عنوان نشريه :
سياست خارجي