مطالعۀ جامعه شناختي احساسات و رهبري سياسي

اگر سياست را آكنده از احساسات بدانيم، واقعاً چيزي از سياست باقي نمي‌ماند؛ زيرا عقلانيت و احساسات به يك اندازه در سياست تأثيرگذار هستند. يكي از مهم‌ترين حوزه‎هاي دانش سياست كه احساسات، نقش و كاركرد قابل‌توجهي در آن دارد، حوزه «رهبري سياسي» است. با اين تفسير، نوشتار حاضر با اتخاذ روش تحليل «نظريه مبنا» به دنبال آن است كه دريابد از منظر جامعه‌شناختي چه نسبتي ميان احساسات و رهبري سياسي وجود دارد؟ يافته هاي پژوهش نشان دادند كه هم رهبران سياسي و هم پيروان در تعامل با يكديگر، از احساسات بروزيافته «به‌مثابه اطلاعات اجتماعي»، استنباط و واكنش عاطفي ارائه مي‌دهند و رفتار متناسب با آن احساسات را بروز مي‌دهند. در همين راستا رهبران سياسي در مواجهه با بحران‎ها، با شناخت ابعاد مختلف جامعه و احساسات پيروان، سعي در كنترل و مديريت احساسات، آزادسازي شناختي، تجميع انرژي‌هاي شورانگيز و درنهايت بسيج پيروان، پيگيري اهداف، تأمين منافع ملي و درنهايت غلبه بر بحران‌ها را دارند.