عنوان مقاله :
استدلال به روش بهترين تبيين به سود وجود حيات پس از مرگ براساس تحليل قوۀ ذهنمندانگاري (TOM) در علوم شناختي دين
پديد آورندگان :
پورمحمدي ، نعيمه دانشگاه اديان و مذاهب
كليدواژه :
استدلال به روش بهترين تبيين , استدلال به روش تأييد مقايسهاي , زندگي پس از مرگ , علم و دين , علوم شناختي دين , قوۀ ذهنمندانگاري
چكيده فارسي :
اين مقاله در پي پاسخگويي به اين پرسش است كه اعتقاد مردم به زندگي پس از مرگ را چگونه ميتوان براساس علوم شناختي تبيين كرد و آيا چنين تبييني به سود باور ديني به زندگي پس از مرگ تمام ميشود يا خير. دو «آزمايش موش مرده» و «آزمايش ريچارد قهرمانِ» برينگ و همكارانش از جمله آزمايشهاي مهمي است كه براي تأييد باور انسان به دوگانگي ذهن و بدن و بقاي ذهن پس از مرگِ بدن ثبت شده است. نظريۀ «قوۀ ذهنمندانگاري» (TOM) از نظرياتي است كه در علوم شناختي عمومي براي تبيين پارهاي از يادگيريها و شناختهاي انسان مطرح شده است و بعدها دانشمندان علوم شناختي دين از همان براي تبيين باور گستردۀ انسان به دوگانگي ذهن و بدن و نيز زندگي پس از مرگ استفاده ميكنند. در اين مقاله اركاني كه نظريۀ قوۀ ذهنمندانگاري براي تبيين باور به زندگي پس از مرگ را تشكيل ميدهد، استخراج و صورتبندي شده است: «قابليت ذهنمندانگاري آفلاين»، «نياز به نظارت و قضاوت مردگان»، «محدوديت در شبيهسازي مرگ»، «درك بدنمند و در نتيجه درك مكانمند از مرگ و زندگي پس از مرگ». از ديگر نظريههاي علوم شناختي دين كه رقيب نظريۀ قوهذهنمندانگارياند نيز ياد شده است؛ همچون «نظريۀ فرهنگي»، «نظريۀ ذاتگرايي»، «نظريۀ مديريت وحشت» و «نظريۀ تركيبي». دست آخر، براساس اين دستاوردهاي علوم شناختي دين در تبيين باور ديني به حيات پس از مرگ، «استدلالي به روش بهترين تبيين» يا «استدلال به روش تأييد مقايسهاي» اقامه شده است كه نشان ميدهد احتمال وقوع باور انسان به حيات پس از مرگ با فرض طبيعتگرايي، از احتمال وقوع باور انسان به حيات پس از مرگ با فرض فراطبيعتگرايي بسيار كمتر است.