عنوان مقاله :
مقايسه اثربخشي دو روش درمان شناختيرفتاري و خودشفابخشي بر كيفيت زندگي زنان مبتلا به اختلال پرخوري عصبي
عنوان به زبان ديگر :
Comparison of the Effectiveness of Cognitive-Behavioral Group Therapy and Self-healing Therapy on the Quality of Life of Women with Bulimia Nervosa
پديد آورندگان :
ضرابي، شراره دانشگاه آزاد اسلامي واحد نايين - گروه روانشناسي , طباطبايي نژاد، فاطمه سادات دانشگاه آزاد اسلامي واحد نايين - گروه روانشناسي , لطيفي، زهره دانشگاه پيام نور - گروه روانشناسي , زارع نيستانك، محمد دانشگاه آزاد اسلامي واحد نايين - گروه روانشناسي
كليدواژه :
درمان شناختي رفتاري , درمان خودشفابرشي , كيفيت زندگي , پرخوري عصبي
چكيده فارسي :
زمينه و هدف: اختلال پرخوري عصبي به عنوان يك اختلال شايع روانشناختي بر زندگي افراد مبتلا تاثير منفي ميگذارد و كيفيت زندگي آنها را كاهش ميدهد. بنابراين پژوهش حاضر با هدف مقايسه اثربخشي درمان شناختي رفتاري و خودشفابخشي بر كيفيت زندگي زنان مبتلا به اختلال پرخوري عصبي انجام گرفت.
روش كار: اين پژوهش نيمه تجربي از نوع پيش آزمون- پس آزمون و با گروه كنترل بود. جامعه آماري شامل تمامي زنان مبتلا به پرخوري عصبي مراجعهكننده به متخصصان و مراكز درماني شهر اصفهان در سال 1398 بودند كه 45 نفر به روش نمونهگيري در دسترس انتخاب و به صورت تصادفي در دو گروه آزمايش و يك گروه كنترل قرار داده شدند. ابزار گردآوري دادها پرسشنامه كيفيت زندگي سازمان بهداشت جهاني بود. يكي از گروههاي آزمايش تحت درمان گروهي شناختي- رفتاري و گروه ديگر تحت درمان گروهي خودشفابخشي به مدت 12 جلسه قرار گرفتند. گروه كنترل، آموزشي دريافت نكرد. براي تجزيه و تحليل داده ها از آزمون كوواريانس چند متغيري و نرم افزار SPSS-24 استفاده شد.
يافته ها: بر اساس آزمون مجذور كاي تفاوت معناداري از لحاظ سن، تحصيلات و مدت بيماري بين سه گروه مشاهده نشد. نتايج نشان داد كه گروه شناختي رفتاري و خودشفابخشي در مقايسه با گروه كنترل در تمامي ابعاد كيفيت زندگي تفاوت معناداري داشتند (001/ 0>p). همچنين درمان خودشفابخشي باعث افزايش بيشتر ابعاد رواني، جسماني و محيطي كيفيت زندگي در مقايسه با درمان شناختي رفتاري شده است (05/ 0>p).
نتيجه گيري: با توجه به نتايج اين پژوهش مي توان از درمان شناختي رفتاري و خودشفابخشي براي افزايش كيفيت زندگي زنان مبتلا به اختلال پرخوري عصبي استفاده كرد. اگر چه به نظر ميرسد درمان خودشفابخشي در مقايسه با درمان شناختي رفتاري در اين مورد، موثرتر باشد.
چكيده لاتين :
Background & aim: Bulimia nervosa, as a common psychological disorder, negatively
affects the lives of people with this disorder and reduces their quality of life. This study aimed
to compare the effectiveness of cognitive-behavioral therapy and self-healing on quality of
life in women with bulimia nervosa.
Methods: This study was pretest-posttest quasi-experimental research with the control group.
The statistical population of the study included all women with bulimia nervosa who had been
referred to specialists and medical centers in Isfahan in 1398. 45 women were selected by
purposive sampling and randomly placed in experimental and control groups. Data were
collected via WHO Quality of Life questionnaire. Each of the experimental groups underwent
12 sessions of cognitive-behavioral group therapy, and self-healing group therapy, but the
control group did not receive any training. Analysis of Mancova in SPSS-24 software was
used to analyze the data.
Results: Based on the chi-square test, no significant difference was observed in terms of age,
education, and disease duration between the three groups (p<0.05). The results showed that
the cognitive-behavioral and self-healing experimental groups were significantly different
from the control group in all variables of quality of life (p<0.001). Also, self-healing therapy
increased the psychological, physical, and environmental dimensions of quality of life more
than cognitive-behavioral therapy (p<0.05).
Conclusion: According to this study, cognitive-behavioral therapy and self-healing can be
used to increase the quality of life of women with bulimia nervosa. However, self-healing
treatment seems to be more effective than cognitive-behavioral therapy in this case.
عنوان نشريه :
سلامت و مراقبت