اثربخشي طرح واره درماني هيجاني بر شدت علائم باليني و طرح واره‌هاي هيجاني بيماران مبتلا به اختلال علامت عصبي كاركردي

The effecacy of emotional schema therapy on severity of clinical symptoms and emotional schemas in the patients with functional neurological symptom disorder

پژوهش‌هاي رو به رشد حاكي از نقش تنظيم هيجان در اختلالات جسمي- عملكردي است ازاين رو پرداختن به مداخلات درماني متمركز بر اين سازه‌ از اهميت بالايي برخوردار است. هدف: هدف پژوهش حاضر تعيين اثربخشي درمان مبتني بر طرح واره درماني هيجاني بر شدت علائم باليني و طرح واره‌هاي هيجاني منفي بيماران مبتلا به اختلال علامت عصبي كاركردي بود. روش: در مطالعه حاضر از طرح تجربي تك موردي از نوع خط پايه چندگانه ناهمزمان با آزمودني‌هاي متفاوت استفاده شد. به همين منظور سه نفر از بيماران زن مبتلا به اختلال علامت عصبي كاركردي مراجعه‌كننده به مطب متخصص مغز و اعصاب از طريق مصاحبه تشخيصي و مصاحبه باليني ساختار يافته و به روش نمونه گيري هدفمند انتخاب شدند. از ابزارهاي پژوهش مانند مصاحبه باليني ساختاريافته (SCID-5-RV)، پرسشنامه ويژگي‌هاي جمعيت شناختي، مقياس غربالگري علائم اختلالات علايم جسماني (SOMS-7)، مقياس طرح واره‌هاي هيجاني ليه ي (LESS) و راهنماي درمان EST استفاده شد. نتايج به دست آمده به روش ترسيم ديداري، شاخص تغيير پايا (RCI)، فرمول درصد بهبودي، بهبود باليني معنادار و سنجش عملياتي مورد بررسي قرار گرفت. يافته ها: داده‌هاي به دست آمده نشان داد كاهش نمرات نشانگان باليني و طرح واره‌هاي هيجاني منفي در بيماران مبتلا به اختلال علامت عصبي كاركردي از لحاظ آماري (0/05 P<)، باليني و سنجش عملياتي معنادار است. نتيجه‌گيري: نتايج حاصل از پژوهش نشان داد كه مدل طرحواره درماني هيجاني با اصلاح فرآيندهاي زيربنايي هيجان و بهبود راهبردهاي ناسازگارانه افراد در برابر هيجانات موجب كاهش شدت علائم باليني و طرحواره‌هاي هيجاني منفي بيماران مبتلا به اختلال علامت عصبي كاركردي مي شود.

growing studies indicates the role of emotional regulation on functional- physical disorders then addressing therapeutic intervention focused on this structure has great importance on the severity of clinical symptoms and negative emotional schemes of the patients. Aims: The current study aims to determine the efficacy of treatment based on Emotional Schema Therapy of patients with functional neurological symptom disorder. Methods: A non-congruent multiple baseline experimental single case studies was used as the method of this study. For this purpose, three women with functional neurological symptom disorder referred to the neurologist were selected through structured diagnostic interview and clinical interviews using purposive sampling. Structured clinical interview (SCID-5-RV), demographic characteristics interview, symptoms of somatic symptom disorders’ screening scale (SOMS-7), Leahy Emotional Schema Scale (LESS) and EST treatment guide were used as research tools. Results: Obtained results were addressed suing, visual inspection, Reliable & change index (RCI), improvement percentage formula, significant clinical improvement and operational assessment. Conclusion: Results obtained from the study indicated that emotional schema therapy with amending emotional structural processes and improvement of non-adaptive strategies of people against emotions leads to decrease in the severity of clinical symptoms and negative emotional schemes in patients with functional neurological symptom disorder.