رابطه راهبردهاي تنظيم هيجاني و احساس امنيت اجتماعي با كيفيت زندگي دانشجويان بجنورد

The relationship between emotional regulation strategies and Sense of Social Security with Quality of Life of Students

هدف از اين مطالعه بررسي رابطه راهبردهاي تنظيم هيجاني و احساس امنيت اجتماعي با كيفيت زندگي دانشجويان بود. روش پژوهش حاضر توصيفي- از نوع همبستگي بود. جامعه آماري اين پژوهش متشكل از كليه دانشجويان دانشگاه علمي كاربردي شهرستان بجنورد كه در سال تحصيلي 98-1397 در مراكز آموزش عالي علمي كاربردي مشغول به تحصيل بودند. از بين اين جامعه، نمونه اي به حجم 242 نفر (123 نفر دانشجوي دختر و 119 نفر دانشجوي پسر) با روش نمونه گيري تصادفي طبقه اي انتخاب گرديد و با استفاده از ابزارهاي: پرسشنامه راهبردهاي تنظيم هيجاني گرانسفكي و همكاران (2001) ، پرسشنامه امنيت اجتماعي محقق ساخته و مقياس كيفيت زندگي وير و شربون (1992) ، اقدام به جمع آوري اطلاعات شد. براي تجزيه و تحليل داده ها نيز از ميانگين، انحراف استاندارد و جدول توزيع فراواني براي بررسي شاخص هاي آمار توصيفي و جهت تحليل داده ها از آزمون تحليل رگرسيون و تحليل واريانس يك راهه براي ارزيابي معناداري ضرايب رگرسيون با استفاده از نرم افزار SPSS استفاد شد. نتايج همبستگي نشان داد متغيرهاي راهبردهاي تنظيم هيجان و احساس امنيت اجتماعي با كيفيت زندگي رابطه مثبت معنادار دارند. تحليل رگرسيون نشان داد تنها راهبردهاي مثبت مي توانند تغييرات مربوط به كيفيت زندگي را با بتاي 0.238 تبيين كنند. باتوجه به نتايج پژوهش، هرگونه اقداماتي كه در راستاي بهبود احساس امنيت اجتماعي و افزايش استفاده راهبردهاي مثبت تنظيم هيجاني صورت گيرد، ارتقاء بيشتر كيفيت زندگي را در پي خواهد داشت.

Background and Aim: The aim of this study was to investigate the relationship between emotional regulation strategies and social security sense with student’s quality of life. The research method was descriptive-correlational.The statistical population of this study consisted of all students of Applied Science and Technology University of Bojnord city thatthey were students in 2018-2019. Out of this population, 242 students (123 female students and 119 male students) as sample was selected by stratified random sampling method. Data were collected using the Gransfeck et al (2001) emotional regulation strategies, researcher-made social security sense questionnaires and the Weir & Sherbun (1992) quality of life scale. For data analysis, mean, standard deviation, and frequency distribution table were used to analyze descriptive statistics and regression analysis and one-way analysis of variance were used to analyze the data using SPSS software. Correlation results showed that variables of emotion regulation strategies and sense of social security had a positive significant relationship with quality of life. Regression analysis showed that only positive strategies could explain the changes in quality of life with a beta of 0.238. According to the results of the study, any action takenthat to improve the sense of social security and increase the use of positive emotion regulation strategies will improve the quality of life.