عنوان مقاله :
«براعت استهلال» يا «خوشآغازي»، در رمانهاي «ارميا»، «بيوتن»، «رهش»، «قيدار» و «من او» رضا اميرخاني
پديد آورندگان :
فرماني، سعيد دانشگاه آزاد اسلامي واحد كاشان - گروه زبان و ادبيات فارسي، كاشان، ايران , آذرپيوند، حسين دانشگاه كاشان - گروه زبان و ادبيات فارسي، كاشان، ايران , خيرخواه، سعيد دانشگاه آزاد اسلامي واحد كاشان - گروه زبان و ادبيات فارسي، كاشان، ايران
كليدواژه :
اميرخاني , خوشآغازي , ارميا , بيوتن , رهش , قيدار , من او
چكيده فارسي :
يكي از اصول مهم و سرنوشتساز در داستاننويسي؛ نحوۀ ورود نويسنده به داستان است. جايي كه اولين برخورد منطقي با اثر شروع ميشود و منحنيهاي ادراكي و احساسي مخاطب در كوتاهترين زمان برهم منطبق ميگردند. انتخاب نقطۀ آغاز مناسب يا خوشآغازي داستان سابقهاي طولاني در ادبيات داستاني دارد ليكن با وجود تأثير شگرف آن بر داستان، عناصر سازندۀ آن و نگاه و توجه خواننده؛ چندان مورد اقبال نبوده و در اكثر موارد حتي جزو عناصر اصلي و مهم داستان محاسبه نميشود. حساسيت موضوع آنجاست كه خواننده، بايد در جملات ابتدايي تحت تأثير داستان و فضاي كلي آن قرار بگيرد، با داستان ارتباط برقرار كند و هيجاني در وجود خويش احساس نمايد وگرنه ادامۀ مطلب را نخواهد خواند. «اميرخاني» يكي از نويسندگان موفق سالهاي اخير است كه با استفاده از شگردهاي خاص و شيوههاي نو؛ توجه مخاطبان بيشماري را به خود جلب كرده است. پژوهش حاضر؛ «آغاز» داستان، جملات آغازين آن و ساختار كلي «آغاز» در پنج اثر رضا اميرخاني را با روش توصيفي ـ تحليلي مورد بررسي قرار خواهد داد. نتيجۀ اين پژوهش نشان مي دهد كه شروع داستان در رمانهاي اميرخاني، به عنوان ضرورتي قطعي، توانسته است با القاي باورپذيري منطقي، مانند يك قلاب عمل كرده و خواننده را تا پايان داستان بـه دام بيندازد. ضمن اينكه ارتباط منظم و منطقي شروع داستان با ساير عناصر و روند كلي روايت، كششي زيبا براي خواندن ايجاد كرده، از شكست داستان جلوگيري نموده است.
عنوان نشريه :
تفسير و تحليل متون زبان و ادبيات فارسي (دهخدا)