عنوان مقاله :
بررسي تطبيقي ساختار روايي و محتوايي دو قصّۀ عاميانه (دارابنامه و بختيارنامه)
پديد آورندگان :
بختياري هفت لنگ، خاطره دانشگاه آزاد اسلامي واحد همدان - گروه زبان و ادبيّات فارسي، همدان، ايران , معتمدي، مسعود دانشگاه آزاد اسلامي واحد همدان - گروه زبان و ادبيّات فارسي، همدان، ايران , زارعي، منيژه دانشگاه آزاد اسلامي واحد همدان - گروه زبان و ادبيّات فارسي، همدان، ايران
كليدواژه :
ساختار روايي , ساختار محتوايي , قصّههاي عاميانه , دارابنامه , بختيارنامه
چكيده فارسي :
قصّههاي عاميانه يكي از انواع ادبي به شمار ميآيد كه برگرفته از يك سنّت كهن در داستانپردازي است كه داستانپرداز مقولههاي گوناگوني را در آن به كار ميگيرد تا علاوه بر سرگرمكنندگي، خصوصيّات، روحيّات و آرزوهاي مردم ايران و همچنين تاريخ اجتماعي آنان را به تصوير بكشد. دو قصّۀ عاميانۀ دلانگيز و خواندنيِ دارابنامۀ طرطوسي و بختيارنامۀ دقايقي مروزي از اين نوع هستند. از آنجايي كه قصّههاي بلند عاميانه، ظرفيّت پژوهشي بالايي دارند؛ پژوهش حاضر، به بررسي و مقايسۀ ساختار روايي و محتوايي اين دو داستان اختصاص يافته است. در اين پژوهش، كه به شيوۀ تحليلي-توصيفي و با استفاده از مطالعات كتابخانهاي انجام شده، پس از بررسي و تحليل روايي و محتوايي دو اثر، اين نتايج به دست آمده است كه ساختار روايي دارابنامه نسبت به بختيارنامه از استحكام و جذابيّت بيشتري برخوردار است. همچنين از نظر محتوايي، دارابنامه، حضور فرهنگ طلايي و باستاني ايران زمين است، امّا در بختيارنامه، بيشتر با فرهنگ اسلامي روبرو هستيم.
عنوان نشريه :
تفسير و تحليل متون زبان و ادبيات فارسي (دهخدا)