نقش و جايگاه جهاني شدن و تاثير آن بر ساختار حقوق بين الملل كار

امروزه پديده جهاني شدن بر ساير عرصه ها و از جمله علم حقوق نيز تاثير گذار بوده است. يكي از شاخه هايي كه در علم حقوق از اين پديده تاثير بسيار پذيرفته، حقوق بين الملل كار است. در اين راستا روابط كار به واسطه تدوين مقررات گوناگون بين المللي از جمله كنوانسيون هاي بين المللي تحول يافته و در اثر اين پديده به اكثر كشورهاي جهان نفوذ و در آنها به اجرا در آمده است. افزون بر آن، در اثر فقدان نيروي كار كارآمد به خاطر تبديل صنايع توليدي به صنايع مبتني بر تكنولوژي كه از نتايج جهاني شدن اقتصاد به حساب مي آيد، بيكاري ساختاري ايجاد شده است. به علاوه، پديده ياد شده از يك طرف روابط سنتي كار را متحول و امنيت شغلي كارگران را با چالش روبرو نموده و از طرف ديگر تسريع در مسيله جهاني شدن موجب نزول سطح حقوق و دستمزد كارگران شده و در نتيجه نيروي جوياي كار به دنبال يافتن شغل و درآمد مناسب مجبور به مهاجرت و شكل گيري پديده كارگران مهاجر شده است. زمينه مهم ديگري كه از پديده جهاني شدن تاثير پذيرفته، استانداردهاي كاري بين المللي همانند آزادي اجتماعات، حق تشكيل و مذاكرات جمعي، ممنوعيت كار اجباري است كه در رابطه ميان كارگر كه خواستار استانداردهاي مذكور بوده و كارفرمايان كه عموما با اين مسيله مخالف هستند، به يك مسيله چالش برانگيز تبديل شده است. بنابراين هدف ما از اين پژوهش، بررسي نقش و جايگاه جهاني شدن و تاثير آن بر ساختار حقوق بين الملل كار باشد.