عنوان مقاله :
رويكرد فلسفي به آشنايي زدايي در اشعار معاصر ايران
پديد آورندگان :
اسماعيلي بروجني ، مهرناز دانشگاه آزاد اسلامي واحد ايذه , مالملي ، اميدوار دانشگاه آزاد اسلامي واحد ايذه - گروه زبان و ادبيات فارسي , سهراب نژاد ، علي دانشگاه آزاد اسلامي واحد ايذه - گروه زبان و ادبيات فارسي
كليدواژه :
آشنايي زدايي , هنجارگريزي , تفاوط دريدايي , شعر معاصر
چكيده فارسي :
در اين مقاله سعي داريم نشان دهيم كه آشنايي زدايي (Defamiliarization) اساسا رويكردي فلسفي به پديده ها مخصوصاً در ساحت زبان و ادبيات و شعر است. در اين راستا رويكرد ساختارشكنانه دريدا به مثابه تفاوط قرابت بيشتري با مفهوم آشنايي زدايي شكلوفسكي دارد.. اساساً ذهنيت ما امري زباني است و در اين ميان شعر تبلور اين نوع ذهنيت است. از اين رو مي توان گفت كه ذهنيت در بافت زباني ساخته مي شود و در تفكر پساساختارگراياني مثل بارت، دلوز، دريدا، ليوتر اين ساخته شدن همواره در قالب زبان شكل مي گيرد. آنچه بطو خاص در تفاوط(difference) دريدايي و بطو عام در آشنايي زدايي شكلوفسكي در خصوص زبان حائز اهميت است اين است كه هرگز نمي توانيم بگوييم كاملاً به معناي يك كلمه يا جمله يا عبارت رسيده ايم و ديگر تمام. معنا هرگز در يك جهان به طور تمام و كمال حضور ندارد؛ ليكن در اين نوشتار به هنجارگريزي به مثابه آشنايي زدايي در اشكال مختلف مي پردازيم و به يكي از اين هنجارگريزي ها يعني از نوع آوايي بسنده كرده و به مصاديقي از اشعار شاعران معاصر ايران از طيف سنتي و رمانتيك در تاييد اين نوع هنجارگريزي اشاره مي كنيم. شاعران مورد بحث در اين مقاله عبارتند از سيمين بهبهاني، ملكالشعراي بهار، فريدون مشيري و حميد مصدّق.
عنوان نشريه :
پژوهش هاي فلسفي
عنوان نشريه :
پژوهش هاي فلسفي