كليدواژه :
من , خود , پديدارشناسي , فيزيكاليسم , استمرار طولاني مدت , شخصيت , عامليت , گلن استراوسن
چكيده فارسي :
يكي از مباحث مطرح در فلسفه ذهن بحث از «من» است كه فلاسفه با تعابير مختلف خود، هويت شخصي، نفس و روح از آن ياد كردهاند. نظريات متفاوت فلاسفه درباره هستي و حتي چيستيِ اين مفهومِ به نظر ساده و بديهي، آن را به يك مسئله فلسفي تبديل نموده است. استراوسن فيلسوفي فيزيكاليست است كه با تعبير«خود» به اين مسئله پرداخته است. وي از يك سو قائل به وجود «من تجربي» است؛ اما از سوي ديگر، ويژگيهايي چون استمرار، شخصيت و عامليت را منكر شده است. درحالي كه به نظر مي رسد اين مؤلفه ها، ويژگيهايي اساسي براي معناي «من» ميباشند. نوشتار حاضر با روش تحليليانتقادي سعي ميكند از بستر تحليل مؤلفههاي مفهوم «من» مورد نظر استراوسن، به اين سؤال بپردازد كه وي چگونه با عدم پذيرش اين سه ويژگي، وجود «من» را باوركرده است. در اين راستا، ابتدا ديدگاه استراوسن درباره ماهيت و وجود «من» تحليل شده و پس از ارزيابي ديدگاه او اين نتيجه حاصل ميشود، كه حذف اين سه ويژگي ناشي از نقاط ضعفي چون اتخاذ مبناي فيزيكاليستي، رويكرد تجربهگرايي و روش پديدارشناسانه و نگاه ذهني صرف به «من»، نيز خلط دو مقام ثبوت و اثبات و ضعف در تبيين ويژگي وحدت درطول زمان است.