پديد آورندگان :
عرفان منش، ساحل دانشگاه سيستان و بلوچستان - دانشكده هنر و معماري، زاهدان، ايران , اماني، حامد دانشگاه كردستان - دانشكده هنر و معماري، سنندج، ايران , نعمت شهربابكي، ابوالقاسم دانشگاه سيستان و بلوچستان - دانشكده هنر و معماري، زاهدان، ايران
كليدواژه :
قاليچه محرابي , دوره قاجار , دوره صفويه , محراب , نشانه هاي كلامي
چكيده فارسي :
خوانش آثار هنري به شكل نظاممند، راهي است كه به بازيابي معنا و هويت در آثار بصري كمك ميكند. چرا كه آثار بصري هنري، با داشتن پيشزمينههاي تاريخي و اجتماعي گوياي تحولات فكري و فرهنگي دوران هستند، از جملة اين آثار قاليچههاي محرابي است. از مهمترين نقاط كليدي در اين قاليچهها، زير پيشاني محراب است. در قاليچههاي محرابي دورة صفويه نقشماية قنديل و كتيبه در زير پيشاني محراب علاوه بر آنكه از نظر ارزش بصري جايگاه ويژهاي دارند، با توجه به پژوهشهاي انجامشده بيانگر آية نور هستند. بنابراين از آنجا كه نشانهاي از آية نور هستند به متني اسلامي نيز ارجاع ميدهند وليكن بهتدريج پس از دورة صفويه، در دورة قاجار اين مكان در اكثر قاليچهها به نام انساني مشخص و نشانههاي كلامي غير اسلامي اختصاص مييابد. لذا اين پژوهش در پي پاسخ و تبيين اين تغيير از متن اسلامي به متني غير اسلامي و توجه به انسانمحوري در دورة قاجار است. براي پاسخ به اين سؤال به روش تطبيقي-تحليلي و با تطبيق موضوع و مضامين در متن كلاميِ زير پيشاني در قاليچهها در دو دورة قاجار و صفوي، ميتوان به هدف پژوهش كه تبيين اين تفاوت در نشانههاي كلامي در قاليچههاست دست يافت. با تطبيق قاليچهها ميتوان به اين نتيجه رسيد كه هنرمندان با توجه به انديشههاي رايج در دورة صفويه به مباني اسلامي و شيعي گرايش بيشتري داشتهاند. درصورتيكه در دورة قاجار، گرايش به باستانگرايي، تأثيرپذيري از غرب و انسانمحوري منجر به خلق قاليچههاي با مضامين و نشانههاي متفاوت گرديده است.
چكيده لاتين :
Systematic reading of works of art helps to identify meaning and identity in the visual works. This is because the visual works of art, with their historical and social background, reflect the intellectual and cultural changes of the time; among these works, Mihrabi rugs can be noted. One of the most important points in these rugs, under the frontal part of Mihrab, is the representation of the verse of Noor. The verbal cues in this place can be regarded as a representation of the verse of Noor in the Safavid era, so it refers to an Islamic text; however, gradually, after the Safavid era, in the Qajar period, this place is assigned a specific human name and non-Islamic verbal signs. So the question is how can this change from non-subjectivity to subject and from an Islamic text to non-a Islamic one be explained? The answer to this question can be found by using a comparative-analytical method and matching the subjects and themes in the verbal text below the frontal part in the rugs during Qajar and Safavid periods;, the purpose of the present research was to explain this difference of the verbal cues in these rugs. By matching the rugs, it could be concluded that the artists, according to the common ideas in the Safavid period, tended to Islamic and Shiite principles, while in the Qajar era, due to the tendency to archeology, the influence of the West and the anthropocentric approach, rugs with different themes and symbols were created.