روابط ساختاري مهارت‌هاي حل مسئله و هوش معنوي با گرايش به اعتياد به اينترنت به توجه نقش ميانجي نشخوار فكري

زمينه: نتايج پژوهش ها نشان مي دهد كه عتياد به اينترنت، به عنوان يك اختلال كنترل تكانه و الگوي سازش نايافته استفاده از اينترنت، منجر به ناراحتي قابل‌توجه مي‌شود و مشكلات شناختي، تحصيلي و شغلي در زندگي فرد ايجاد مي كند. همچنين نشخوار فكري يا افكاري كه فرد به طور مكرر در احساسات و رخدادهاي منفي در ذهن مي‌پروراند، ممكن است به فاجعه انگاري در ذهن آنان منجر شود. هرچند پژوهش هاي زيادي به راهبردهاي حل مسأله و هوش معنوي به عنوان مهارت هاي پيشگيرانه براي بهبود توانش هاي كنار آمدن با رويدادهاي آسيب‌زا تأكيد داشته اند، اما در زمينه بررسي اين متغيرها در بين جامعه مورد نظر شكاف تحقيقاتي وجود دارد. هدف: هدف پژوهش حاضر برر سي روابط ساختاري مهارت‌هاي حل مسئله و هوش معنوي با گرايش به اعتياد به اينترنت با توجه به نقش ميانجي گر نشخوار فكري بود. روش: در قالب يك پژوهش توصيفي همبستگي از بين دانشجويان 19 تا 35 ساله كاربر اينترنت، 353 نفر به روش نمونه گيري تصادفي ساده انتخاب شدند. داده ها با استفاده از پرسشنامه مهارت هاي حل مسئله هپنر (1982)، هوش معنوي كينگ (2008)، اعتياد به اينترنت يانگ (1998) و نشخوار فكري يوسف (1383) گردآوري شد. داده ها با استفاده از روش آماري معادلات ساختاري و از طريق نرم افزارها SPSS - 24 و lisrel - 8.8 مورد تحليل قرار گرفت. يافته ها: نتايج پژوهش نشان داد مدل پژوهش برازش خوبي دارد. نتايج آزمون ضريب همبستگي پيرسون نشان داد بين متغيرهاي مهارت‌هاي حل مسئله و هوش معنوي با ميزان اعتياد به اينترنت رابطه منفي و معناداري وجود دارد (0.01 p). نتيجه گيري: اعتياد به اينترنت داراي همبسته هاي رفتاري مختلف نظير حل مسأله و هوش معنوي است كه مي تواند توسط فرآيندهاي مختلف تعديل شود.