شماره ركورد :
1306331
عنوان مقاله :
فهمي اسپريگنزي از چگونگيِ برآمدنِ انديشه‌ي باستان‌گرايي در زمانِ پسامشروطه
پديد آورندگان :
كريمي مله ، علي دانشگاهِ مازندران , گرشاسبي ، رضا دانشگاهِ مازندران , قزلسفلي ، محمدتقي دانشگاهِ مازندران
از صفحه :
275
تا صفحه :
304
كليدواژه :
اسپريگنز , باستان‌گرايي , انديشمندانِ باستان‌گرا , پسامشروطه
چكيده فارسي :
جامعه و سياستِ ايرانِ زمانِ قاجار بيمار بود و درمانِ آن ناگزير مي‌نمود؛ ازهمين‌رو، بسياري چاره‌ي كار را در پويشي سياسي و اجتماعيِ ژرف و دگرگون‌ساز مي‌ديدند. پبروِ چنين نگاهي، انقلابِ مشروطه آغاز شد كه البته ناكام ماند. از پيِ اين شكست، گفتماني شيرازه بست كه «باستان‌گرايي» نام دارد. برجسته‌ترينِ شالوده‌ريزانِ آن عارفِ قزويني، ميرزاده عشقي، ابراهيمِ پورداود، مشفقِ كاظمي، كاظم‌زاده ايران‌شهر، صادقِ هدايت و محمودِ افشار هستند. آنان در كنش‌هاي انديشه‌اي و زبانيِ خود بر اين گزاره پاي فشردند كه با گرويدن به آرمان‌شهرِ باستان مي‌توان رواني تازه به پيكره‌ي بي‌جانِ ايران بخشيد و آن را از نو آراست. پيروِ بازنمايي‌هاي فراوانِ اين گفتار، استان‌گرايي در زمانِ پهلوي فراتر از ديگر گفتمان‌ها نشست و معنايي نوين به زيست‌منديِ ايرانيان داد. ازآنجايي‌كه بررسيِ چهارچوب‌مندِ «چگونگيِ» برآييِ اين گفتمان چندان در دستورِ كارِ پژوهشي نهاده نشده است؛ بنابراين، نوشتارِ كنوني مي‌كوشد، با بهره‌گيري از الگوي نظريِ اسپريگنز و تكنيكِ «تحليلِ محتواي كيفي»، به اين كاستيِ پژوهشي و پرسش پاسخ دهد كه: «گفتمانِ باستان‌گراييِ پسامشروطه چگونه سربرآورد؟» يافته‌ها نشان مي‌دهد كه اين گفتمان برآيندِ كوشش‌هاي شناختيِ انديشمندان است و از دلِ فرآيندهاي شناختيِ چندلايه - چون آگاهي يافتن از نابساماني‌هاي ايران، شناخت ريشه‌ي آن‌ها، جست‌وجوي آرمان‌شهر و سنجش و گزينشِ راه‌كارهاي رهايي‌بخش - سربرآورد.
عنوان نشريه :
جامعه شناسي سياسي جهان اسلام
عنوان نشريه :
جامعه شناسي سياسي جهان اسلام
لينک به اين مدرک :
بازگشت