عنوان مقاله :
طرحوارههاي زن در داستان كودك «أميره القصر الذَهَبي» محمد عطيه الإبراشي
پديد آورندگان :
شمس آبادي ، حسين دانشگاه حكيم سبزواري - گروه زبان و ادبيات عربي , ايزانلو ، اميد دانشگاه كوثر بجنورد - گروه زبان و ادبيات عربي , دهقاني ، سحر دانشگاه كوثر
كليدواژه :
ادبيات كودك , طرحواره , زن , محمد عطيه الإبراشي , أميره القصر الذهبي
چكيده فارسي :
زن و نقش آن در ادبيات يكي از موضوعاتي است كه بسيار مورد توجه نويسندگان است. از عرصههاي حضور زن ميتوان به ادبيات داستاني كودك اشاره نمود. بررسي طرحوارههاي زن در ادبيات كودك، از آن حيث كه كودكان با خواندن داستان با جامعه و نقشها و طرحوارههاي اجتماعي و واقعيتهاي اطرافشان آشنا شده و با شخصيتهاي داستان هم ذات پنداري كرده، اهميت وافري دارد. داستان «أميره القصر الذَهَبي» اثر محمد عطيه الإبراشي، بهعنوان نمونهاي از ادبيات داستاني كودك، با هدف بررسي طرحوارههاي زن مورد بررسي قرار گرفت. كه بررسي توصيفي - تحليلي اين داستان نشان ميدهد كه زنان در متن حضور كمرنگي داشته و مردانه نويسي به وضوح در متن ديده ميشود و داستان حول شخصيتهاي مرد ميچرخد. و در عوض شخصيتهاي زن در داستان با طرحوارههايي منفي به تصوير كشيده شدهاند؛ كه ميتوان به طرحوارههايي چون زيبايي و دلربايي زن، شيء انگاري و به حاشيه رانده شدنش، ناديده انگاري و نگاه افراطي زن به طلا اشاره كرد. محمد عطيه الإبراشي با بيان عقايد قديم و مردسالارانه در قالب طرحوارههاي منفي، عمداً يا سهواً طرحوارههاي ذهني خود را بهگونهاي غيرمستقيم به مخاطبان خود آموزش داده است و ازآنجاييكه اين طرحوارهها، غالباً منفي بوده، تأثيري سوء بر فكر و انديشه كودكخواهند گذاشت كه امري غيرقابلجبران است.