عنوان مقاله :
پرسش از واقعگرايي در انديشۀ هيدگر
پديد آورندگان :
محمدعلي خلج ، محمدحسين دانشگاه صنعتي شريف
كليدواژه :
هيدگر , دريفوس , اسپينوزا , واقع گرايي حداكثري , جهانهاي چندگانه , استدلال پديدهشناختي
چكيده فارسي :
اين مقاله كه به پرسش از واقعگرايي و ناواقعگرايي در هيدگر ميپردازد از چهار بخش تشكيل شده است. در بخش نخست در مروري تاريخي تصويري كلي از سه دسته تفسير متفاوت از واقعگرايي و ناواقعگرايي در فلسفۀ هيدگر در ميانِ مفسرانِ انگليسيزبانِ او عرضه خواهد شد. دستۀ نخست هيدگر را واقعگرا ميدانند؛ دستۀ دوم تفسيري ايدهآليستي از او ارائه ميكنند و دستۀ سوم او را نه واقعگرا و نه ايدهآليست به شمار ميآورند. در بخش دوم تفسيرِ واقعگرايي حداكثري دريفوس –اسپينوزا از هيدگر و دو استدلال ايشان يعني برهانِ جهانهاي چندگانه و استدلالِ پديدهشناختي در دفاع از آن روايت ميگردد. در بخش سوم نقدهاي سه نمونه از مهمترين منتقدان اين تفسير، يعني راتال، مالپس و رورتي، ارزيابي و نقاطِ ضعف و قوتِ آن نقدها آشكار ميگردد. در بخش چهارم در ذيلِ ارزيابيِ نهايي بر پايۀ نقدهايي مستقل موضعِ دريفوس-اسپينوزا از ديدِ فلسفي از جهاتِ گوناگون به چالش كشيده ميشود و نگرانيهايي تفسيري نيز در موردِ آن مطرح ميگردد.
عنوان نشريه :
حكمت و فلسفه
عنوان نشريه :
حكمت و فلسفه