عنوان مقاله :
بررسي تأثير دو شيوه تمريني اجباري و اختياري در محيط غنيسازيشده بر واكنش آستروگليوزيس در بافت سفيد هيپوكامپ موشهاي صحرايي مبتلا به ديابت نوع 3
پديد آورندگان :
جمشيدي ، مسعود دانشگاه تهران، پرديس البرز - دانشكده تربيت بدني - گروه فيزيولوژِي ورزش , كردي ، محمدرضا دانشگاه تهران - دانشكده تربيت بدني - گروه فيزيولوژِي ورزش , شب خيز ، فاطمه دانشگاه تهران - دانشكده تربيت بدني - گروه فيزيولوژِي ورزش
كليدواژه :
آستروسيت , بيماري آلزايمر , پروتئين GFAP , تمرين پرشدت تناوبي
چكيده فارسي :
زمينه و هدف: بيماري آلزايمر با كاهش نورونها در چندين منطقه مهم براي حافظه و يادگيري در مغز، بهويژه در هيپوكامپ مرتبط است. آلزايمر اختلال مغزي پيشروندهاي است كه بهصورت تدريجي سبب از بين رفتن حافظه، اختلال در توانايي آموختن و برقراري رابطه با ديگران ميشود. پژوهشگران با مشاهده ميزان ابتلاي يكونيم برابري افراد ديابتي به آلزايمر، اين ديدگاه را كه بيماري آلزايمر ممكن است نشاندهنده نوع خاصي از ديابت در مغز باشد، مطرح كردهاند؛ هرچند در پذيرش اين تقسيمبندي و عنوانبندي بين پژوهشگران و متخصصان بحث وجود دارد. آستروسيتها از فراوانترين انواع سلولهاي گليا هستند كه در پاسخ به هر نوع آسيب در دستگاه عصبي مركزي دچار تغيير و هايپرتروفي ميشوند. مشخصه مهم واكنش گليال، افزايش ساخت پروتئين GFAP است كه يك پروتئين واسط رشتهاي اسكلت سلولي و اصليترين عامل مشخصكننده واكنشي شدن آستروسيتها و آسيبهاي سلولي است. اين پديده بهعنوان واكنش آستروگليوزيس شناخته شده است و از آسيبهاي رايج در ديابت نوع 3 و آلزايمر بهشمار ميرود. براساس گزارشها تغييرات بافت سفيد در هيپوكامپ از بهترين نشانگرهاي زيستي براي شناخت پيشرفت بيماري آلزايمر است.مواد و روشها: 25 سر موش صحرايي بهصورت تصادفي به پنج گروه 1. گروه كنترل ديابت نوع 3، 2. گروه كنترل سالم، 3. گروه ديابت نوع 3 و تمرين اجباري، 4. گروه ديابت نوع 3 و تمرين اختياري در محيط غنيسازيشده و 5. گروه شم تقسيم شدند. روش فعاليت موشها در گروه تمرين اجباري بهصورت تمرين تناوبي شديد و مطابق با آزمايش بيشترين ظرفيت تمريني وانگ و همكاران (2017) انجام گرفت. موشهاي گروه تمرين اختياري پنج روز در هفته به مدت دو ساعت در روز و همزمان با فعاليت گروه تمرين اجباري در محيط غنيسازيشده قرار داده شدند. GFAP به روش ايمونوهيستوشيميايي DAB سنجيده شد. براي ارزيابي يادگيري و حافظه فضايي حيوانات از آزمون ماز آبي موريس استفاده شد. بهمنظور سنجش توزيع طبيعي دادهها از آزمون شايپروويلك استفاده شد. براي تحليل دادهها از آزمون آنوا يكطرفه و آزمون تعقيبي توكي با سطح معناداري 5 درصد استفاده شد. تحليلهاي آماري و ترسيم نمودارها بهوسيله نرمافزار گراف پد پريزم نسخه 8، SPSS نسخه 21 و نرمافزار مايكروسافت اكسل نسخه 2010 انجام گرفت.نتايج: نتايج نشان داد كه گروه كنترل ديابت نوع 3 داراي بيشترين مقدار بيان GFAP بوده و اين تفاوت با تمام گروههاي پژوهشي معنادار است (0.05≤P). گروه تمرين اختياري در محيط غني و گروه تمرين اجباري پرشدت بهصورت معناداري نسبت به گروه كنترل ديابت نوع 3 ميزان GFAP كمتري داشتند (0.05≤P). در مقايسه اين دو شيوه تمريني با يكديگر، گروه تمرين اختياري در محيط غنيسازيشده داراي ميانگين پايينتري از درصد بيان GFAP (67/%23( نسبت به ميانگين گروه تمرين اجباري (26.01%) بود . با اين حال تفاوت بين دو گروه تمريني از نظر آماري معنادار نبود (0.05 P). آزمون ارزيابي حافظه فضايي ماز آبي موريس نشان داد كه گروه كنترل سالم و شم مدت زمان بيشتري را در ناحيه هدف طي ميكنند و اين اختلاف فقط با گروه ديابت نوع 3 معنادار بود (0.05≤P). هر دو شيوه تمريني عملكرد بهتري در زمان سپريشده در ناحيه هدف نسبت به گروه ديابت نوع 3 داشتند، اما اين اختلاف از لحاظ آماري معنادار نبود (0.05 P). در مقايسه اين دو شيوه تمريني با يكديگر، موشهاي گروه تمرينات اختياري در محيط غنيسازيشده زمان بيشتري را در ناحيه هدف سپري كردند و عملكرد اين گروه در بهخاطرآوري اطلاعات و حافظه فضايي بهتر از گروه تمرين پرشدت اجباري بود، اما اين اختلاف معنادار نبود (0.05 P).نتيجهگيري: بهنظر ميرسد فعاليتهاي گروهي اختياري در محيط غنيسازيشده تأثيرات بهتري در كاهش GFAP در بافت سفيد هيپوكامپ موشهاي مبتلا به ديابت نوع 3 خواهد داشت؛ هرچند تمرينات پرشدت اجباري نيز واكنش آستروگليوزيس را نسبت به گروه كنترل ديابت نوع 3 كاهش داد. گروه تمرين اختياري در محيط غنيسازيشده، عملكرد بهتري در بهخاطر آوردن اطلاعات در آزمون حافظه فضايي ماز آبي نسبت به گروه تمرين اجباري پرشدت داشتند، بهنحوي كه زمان سپريشده توسط آنها در چارك ناحيه هدف، بيشتر از گروه تمرين اجباري پرشدت بود.
عنوان نشريه :
فيزيولوژي ورزش و فعاليت بدني
عنوان نشريه :
فيزيولوژي ورزش و فعاليت بدني