درك معلمان از اجراي اهداف ساحت علم و فناوري و برنامه ‏درسي حوزه تربيت و يادگيري علوم تجربي در دوره ابتدايي

اين پژوهش با هدف بررسي چگونگي درك معلمان از اجراي اهداف ساحت علم و فناوري و برنامۀ ‏درسي حوزۀ تربيت و يادگيري علوم‌تجربي در دورۀ ابتدايي انجام شد. روش پژوهش پديدارشناختي و گروه هدف، شامل معلمان مناطق 19 گانۀ شهر تهران بود كه به‌صورت هدفمند انتخاب شدند. ابزار گردآوري داده‏ها پرسشنامۀ ‏باز، روزنگارها، مصاحبۀ نيمه‏ ساختارمند و يادداشت‏هاي ميداني و تأملي بود. تحليل داده‏ها به شيوۀ قياسي و با در نظر داشتن سه مقولۀ خويشتن، تكليف و اثربخشي انجام شد كه انعكاس‌دهندۀ دغدغۀ معلمان در اجراي تغيير/ نوآوري بود. يافته‌ها نشان داد مهم‌ترين نگراني‏هاي ابراز شده در مرحلۀ خويشتن، تعدد طرح‏هاي تحولي در سطح مدرسه و حاكميت كتاب درسي به جاي برنامۀ ‏درسي و محدوديت ناشي از آن براي اتخاذ تصميم‏ها از سوي معلم در فرايند تدريس و يادگيري بود. در مرحلۀ تكليف، معلمان با دغدغه‌هايي همچون كمبود زمان آموزش و حمايت‏ها و پشتيباني‏هاي علمي و حرفه‏اي مورد نياز در فرايند اجرا روبه‌رو بودند؛ اما تعامل حرفه‏اي و وجود برخي ويژگي‏هاي شخصيتي در معلمان، شرايط را براي كنار آمدن با اين دغدغه‏ها و اجراي اسناد تحولي فراهم كرده بود. در مرحلۀ اثربخشي، مهم‌ترين دغدغه‌هاي معلمان عبارت بودند از: تأثير بر يادگيري دانش‏آموزان، ارزشيابي و آزمون‏هاي هماهنگ، يادگيري شخصي‌شده و كنشگري معلم. با توجه به يافته‌هاي اين پژوهش، مي‌توان گفت در اجراي اسناد تحولي به دليل ابعاد گسترده و عمق تغييراتي كه در  پي خواهد داشت و تمام جنبه‏هاي كاري مدرسه را تحت تأثير قرار مي‏دهد، نيازمند آن است كه برنامه‏ريزي براي اجرا در سطح نهادي از وضوح لازم براي معلمان و ديگر دست‏اندركاران برخوردار باشد. بي توجهي به تأثير و تأثر متقابل ابعاد تغيير، نه تنها موجب بازآفريني فرهنگ مدرسه نخواهد شد، بلكه مي‏تواند به نتايج پيش‌بيني‌نشده و نامطلوبي بينجامد.