عنوان مقاله :
تحليل گفتماني: ايدئولوژي يا روش؟ تأملاتي درباره مباني فلسفي- ايدئولوژيك تحليل گفتماني «ميشل فوكو»
پديد آورندگان :
افتخارزاده ، ماري دانشگاه آزاد اسلامي واحد تهران مركزي , سليماننژاد ، فرهاد دانشگاه علم و فرهنگ
كليدواژه :
تحليل گفتماني , ميشل فوكو , مرگ انسان , مرگ سوژه و مرگ مؤلف
چكيده فارسي :
در اين مقاله، استدلال خواهد شد كه در ايران از تحليل گفتماني ميشل فوكو برخلاف رويه غالب از اواسط دهه 1370 تاكنون، نميتوان بهشكل مجزا و بدون در نظرگرفتن مباني فلسفي- ايدئولوژيك آن و بهمنزله روشي صرف درحوزههاي مختلف علوم انساني استفاده كرد؛ زيرا تحليل گفتماني فوكو از نگاه ايدئولوژيك خاص او به سير تحولات دوران مدرن از دوران رنسانس تا پايان عصر روشنگري برآمده است و از مباني فلسفي و آنتولوژيكي ويژهاي نشأت ميگيرد كه فوكو عميقاً بدانها باور داشت. بهعبارتي ميان تحليل گفتماني فوكو بهمنزله يك روش و محتواي فلسفي آن، وحدتي انداموار برقرار است و اينكه فوكو به تحليل گفتماني گرايش يافت و روشي ظاهراً نوين در تحليل تاريخ عصر جديد بهدست داد، نه گزينشي آزادانه و دل بخواهي، بلكه برآمده از منطق فلسفي خاص اودر نگاه به تاريخ عصر مدرن بود؛ منطقي كه منطبق با تاريخگرايي هگلي است كه فوكو ظاهراً با آن مخالف بود. هگليانيسم با منطق جبرگرايانۀ خود، بينشي اندموار به تاريخ را بسط ميدهدكه اين بينش جبرگرايانه به تاريخ، با نگرش ساختاري و نهادي فوكو به قدرت منطبق است. از سوي ديگر، تاريخگرايي هگلي، وقعي به نقش انسان در تكوين وقايع تاريخ قائل نيست و اين ويژگي نيز با نظريۀمرگ سوژۀ فوكو انطباق تام دارد. بنابراين تنها در صورتي ميتوان تحليل گفتماني فوكو را بهمنزله يك روش در تحليل موضوعات مختلف بهكار برد كه به مباني ايدئولوژيك آن مانند مرگ انسان، باور راسخ داشت.
عنوان نشريه :
پژوهش سياست نظري
عنوان نشريه :
پژوهش سياست نظري