عنوان مقاله :
طالبان و بازيابي حاكميت: جنبش قوي، دولتملت ضعيف
پديد آورندگان :
عباس زاده مرزبالي ، محسن دانشگاه مازندران - دانشكده حقوق و علوم سياسي - گروه علوم سياسي , طالشي كلتي ، كوثر دانشگاه مازندران - دانشكده حقوق و علوم سياسي
كليدواژه :
افغانستان , بحران دولتملتسازي , جامعۀ گسسته , عصبيت , دولت ورشكسته , مذاكرات صلح
چكيده فارسي :
سقوط دولت افغانستان در 24 مرداد 1400 و ظهور دوبارۀ «امارت اسلاميِ» طالبان بدون مقاومت جدي از سوي نيروهاي نظامي، غيرمنتظرهترين رويداد سال بود. پرسش اين است كه چگونه ميتوان قدرتگيري دوبارۀ طالبان را تحليل كرد؟ در پژوهش حاضر به شيوۀ توصيفيتحليلي تلاش ميكنيم در طرحوارهاي چندسويه، به اين پرسش پاسخ دهيم. به اينمنظور اين فرضيه را مبنا قرار ميدهيم كه جنبش قوميمذهبي طالبان با اتكا به عنصر عصبيت، در بستر جامعهاي گسسته و دولت ورشكسته و تقارن با شرايط مناسب بينالمللي، موفق به تسخير دوبارۀ حكومت در افغانستان شد. در توجيه اين فرض، امكانات تحليلي نظريههاي مختلف را دربارۀ دگرگوني انقلابي در قالب يك چارچوب نظري تركيبي بهكار ميگيريم. اضلاع اين چارچوب نظري عبارتاند از: مفهوم عصبيت در نظريۀ سنتي دگرگوني انقلابي، نظريۀ بسيج منابع در جامعۀ گسسته، مفهوم دولت ورشكسته و نقش محيط بينالملل در تحولات انقلابي. در اثر همنشيني عوامل چهارگانه (انسجام عصبيت بنياد جنش طالبان، ازهمگسيختگي اجتماعي جامعه، ورشكستگي دولت افغانستان و مدارا و كمك بازيگران خارجي) طالبان بدون مواجهه با مقاومت جدي قدرت را بهدست گرفت. شيوۀ وقوع اين تحول، بهلحاظ شكلي به سبك انقلابهاي شرقي (پيشرَوي از پيرامون) شباهت داشت. نتيجه اينكه، علت موفقيت طالبان در بازيابي حاكميت خود بر افغانستان را ميتوان در تقارن جنبش قوي و دولتملت ضعيف دانست: ضعفهاي متعدد دولت افغانستان و نبود يكپارچگي ملي به موازات انسجام ناشي از وحدت قوميمذهبي طالبان.
عنوان نشريه :
مطالعات بنيادين و كاربردي جهان اسلام
عنوان نشريه :
مطالعات بنيادين و كاربردي جهان اسلام