مدل علي گرايش به طلاق هيجاني بر اساس ارضاي نيازهاي بنيادي، باورهاي فراشناختي با ميانجي‌گري ادراك رفتارهاي فداكارانه همسر

هدف از اين مطالعه، تدوين مدل علي گرايش به طلاق هيجاني بر اساس ارضاي نيازهاي بنيادي، باورهاي فراشناختي با ميانجي گري ادراك رفتارهاي فداكارانه همسر بود. پژوهش حاضر از لحاظ هدف از نوع كاربردي و از لحاظ شيوه‌ي اجراي آن توصيفي از نوع همبستگي است. جامعه آماري پژوهش حاضر شامل كليه زوجين شهر كرمانشاه بوند. از ميان آنها به شيوه نمونه گيري به صورت در دسترس با توجه به جدول مورگان تعداد 192 زوج (384 نفر) به عنوان حجم نمونه از مناطق مختلف شهر انتخاب شدند. سپس داده‌هاي موردنظر با استفاده از پرسشنامه‌هاي طلاق هيجاني Gottman (1999) ، ارضا نيازهاي بنيادي روانشناختي Guardia, Deci and Ryan’s (2000)  باورهاي فراشناختي Wells (1997)  و ادراك رفتارهاي فداكارانه همسر Harper and Figuerres (2008) جمع آوري شد. نتايج تجزيه و تحليل داده‌ها با استفاده از آزمون‌هاي آماري همبستگي پيرسون و معادلات ساختاري نشان دادند: تأثير غيرمستقيم باورهاي فراشناختي بر طلاق هيجاني از طريق ادراك رفتارهاي فداكارانه همسر برابر 0.47 بوده كه در سطح 0.05 P معني‌دار وجود داشت، تأثير غيرمستقيم ارضا نيازهاي بنيادي بر طلاق هيجاني از طريق ادراك رفتارهاي فداكارانه همسر برابر 0.24 بوده كه در سطح 0.05 P معني‌دار وجود داشت، همچنين تأثيرمستقيم ادراك رفتارهاي فداكارانه بر طلاق هيجاني برابر 0.58 بوده كه در سطح 0.05 P معني‌دار وجود داشت. ادراك رفتارهاي فداكارانه همسر عامل مهم و تأثيرگذار در ارتقاي سلامت روان است و با شناسايي عوامل همراه با برنامه ريزي صحيح مي توان منجر طلاق هيجاني را كاهش داد و نيازهاي بنيادين روانشناختي و باورهاي فراشناختي را افزايش داد.