عنوان مقاله :
پيوند عرفان و مضامين اجتماعي در شعر عبدالوهاب البياتي و محمدرضا شفيعيكدكني
پديد آورندگان :
مقدم متقي ، امير دانشگاه فردوسي مشهد , نظري ، صفورا دانشگاه شهيد مدني آذربايجان , باوان پوري ، مسعود دانشگاه اديان و مذاهب
كليدواژه :
عبدالوهاب البياتي , عرفان , محمدرضا شفيعي كدكني , مضامين اجتماعي
چكيده فارسي :
عبدالوهاب البياتي و شفيعي كدكني از شاعران نامور معاصر در ادبيات عربي و فارسي هستند كه اشتراكهاي فراواني در اشعار خويش دارند؛ يكي از اين ويژگيهاي مشترك، توجه به مضامين اجتماعي است كه در شعر دو شاعر با عرفان سنتي و نوين درهم آميخته شده است. نگارندگانِ مقالهي حاضر بر پايهي روش توصيفي- تحليلي و با تكيه بر مكتب فرانسوي ادبيات تطبيقي به تبيين وجوه اشتراك در شعر اين دو شاعر پرداختهاند. با بررسي الأعمال الشعريه البياتي مشخص شد كه وي هرچند از مضامين و رموز عارفانه استفاده كرده؛ اما آن را با هدف شعري خود كه همان طرح انقلاب و آزادي و بيان مضامين اجتماعي است، همرنگ ساخته و درواقع اين رموز را از معاني اوليهي خود خالي كرده و همچون لباسي بر پيكرهي افكار انقلابي اش پوشانده است. عرفان شفيعيكدكني نيز در مجموعههاي زمزمه ها، گل آفتابگردان، از زبان برگ و در كوچه باغهاي نيشابور موردبررسي قرار گرفت و مشخص شد كه عرفان او نوعي ديد است كه با ديد اجتماعي و عاشقانه و طبيعت گرايانهاش درهم آميخته است. حلاج در شعر هر دو نمادي از شورش و تمرد در برابر زورگويي و استبداد و نيز نمادي از شهادت و آزادانديشي است. هردو شاعر در برابر ظلم و ستم حاكم بر كشور خويش فرياد برآورده و حاكمان ظالم زمانه را محكوم كردهاند؛ اما البياتي صريح و بيپروا و كدكني در قالب استفاده از نماد. دو شاعر بهوفور از اصطلاحات عرفاني بهره گرفتهاند؛ اما البياتي درجهت مبارزه با ظلم حاكم بر جامعهي خويش و كدكني براي تبيين مقاصد عارفانه و عاشقانهي خود. درمجموع ميتوان گفت كه اگرچه هردو شاعر براي تبيين اوضاع سياسي و اجتماعي زمانهي خويش از مضامين عرفاني بهره جستهاند؛ اما اين امر در شعر البياتي بيشتر رخ نمايانده است. * دانشيار زبان و ادبيات عربي دانشگاه فردوسي مشهد a.moghaddam@ferdowsi.um.ac.ir** كارشناس ارشد زبان و ادبيات عربي دانشگاه شهيد مدني آذربايجان، تبريز، ايران s.nazari@yahoo.com*** استاد مدعو زبان و ادبيات عربي دانشگاه اديان و مذاهب، قم، ايرانmbavanpouri@yahoo.com (نويسندهي مسئول) تاريخ دريافت مقاله: 19/8/1400 تاريخ پذيرش مقاله: 25/4/1401