شماره ركورد :
1318043
عنوان مقاله :
منظرِ حصار، از نمود تا نماد
پديد آورندگان :
منصوري ، امير دانشگاه تهران - دانشكدۀ معماري
از صفحه :
3
تا صفحه :
3
كليدواژه :
منظر , حصار , نمود , نماد
چكيده فارسي :
در تعريف منظر آمده كه محصول تعامل انسان با محيط و جامعه با تاريخ است. «نمود»، شرح اين محصول است. محصولي كه تدريجاً و در اثر ميل به ثبات و تداوم استقرار در مكان پديد مي‌آيد. در مقابل «نماد» محصول ارادۀ انسان براي بيان مفهوم موردنظر اوست؛ برپايۀ علامتي قراردادي باشد يا نشانه‌اي طبيعي. شهرهاي ايران و پيش از آنها قلعه‌هاي كوچك در محيط‌هاي روستايي مهم‌تر از هرچيز با حصار خود تبيين مي‌شدند. مرزي كه درون و بيرون را از يكديگر تميز مي‌داد. تفكيك محيط به دو عرصۀ درون، محل زندگي و تعاملات آن و بيرون، طبيعت رها. حصار درعين‌حال كه مدافع درون بود در برابر دست‌اندازي بيگانگان بيرون، حامي محيط ساكنان آن بود در مقابل طبيعت خشن. تعارض دو دنيا در دو طرف حصار آن‌قدر بارز بود كه حصار را به نمود مهم حيات بدل مي‌ساخت، آن بود كه زندگي را در پس خود ممكن مي‌كرد.در دوسوي ديوار دو منظر متفاوت فهم مي‌شد، يك طرف آبادي و حضور انسان و طرف ديگر خالي از مداخله. هرچه باغ و خانه بود درون حصار و هرچه بيابان بود در بيرون. خيابان دربرابر بيابان. حصار مرز تميز اين دو نمود بزرگ منظر بود. منظر شهري درمقابل منظر طبيعي، عرصۀ زندگي انساني دربرابر طبيعت وحشي. تعارض دو منظر كه در نمود حصار به ظهور مي‌رسيد، تدريجاً زمينۀ رشد مفاهيم وابسته شد. حصار ديگر فط نمود مناسب‌سازي زندگي انسان نبود، بلكه مظهر قدرت و اشرافيت هم خوانده مي‌شد. مزارع و باغات در بيرون حصار توسعه پيدا كرد و رفته‌رفته مهاجرين جديد و رعاياي حصارنشينان در بيرون آن ساكن شدند. محله‌هايي در بيرون حصار تشكيل و رسماً محلۀ بيرون خوانده شد. در رويارويي‌هاي اجتماعي، بعضاً گتوهاي هم‌كيشان غير حاكم در بيرون حصار مكان‌يابي شد. محلۀ زرتشتيان زريسف كرمان در پشت دروازۀ شهر از جملۀ آنها بود. اين جدايي‌گزيني كه ناشي از طبقاتي‌شدن اجتماعي بود، پيش از اسلام رسميت بيشتري داشت. شهرهاي ساساني ويژۀ كاست‌هاي خاصي بود كه حصار، نماد مشترك قلمرو آنها بود. درون، شارستان و بيرون، ربض با حصاري در ميانه از هم جدا مي‌شدند. اساساً بيرون حتي شهر نيز خوانده نمي‌شد.نخستين مداخلۀ اسلام در شهرهاي ايران، تخريب حصار به‌مثابۀ نماد برتري‌جويي و ضديت با عدالت بود. آن‌قدر وجه نمادين حصار قدرت داشت كه ارزش‌هاي نمودي و كاركردي آن مورد غفلت قرار گرفت. غلبۀ نماد بر نمود در فهم حصار، به سنت تخريب حصارها انجاميد. ربض و شارستان يكي شدند و در اثناي آن درون و بيرون نيز به‌هم پيوستند. كاركردهاي امنيتي و طبيعي حصار نيز رها شد. غفلت از ضرورت نمود حصار، چند قرن بعد به ظهور مجدد آن انجاميد. شهرها و قلعه‌هاي اربابي مجدداً حصارهاي خود را بازيافتند. بدين‌ترتيب جريان ظهور نمود به‌مثابۀ عنصر ابتدايي منظر و دگرديسي آن به نماد و عنصر كمال‌يافتۀ منظر مجدداً آغاز شد.يك تفسير از قشربندي اجتماعي-اقتصادي جهان غرب به اصالت نماد حصار در فهم آنها از ساختار اجتماع وابسته به زمين و مكان زيست تأكيد مي‌كند. بورژوا به معناي ساكن بورگ* (Bourg) يا قلعه، طبقۀ برتري بود كه در پس حصار و درون بورگ زندگي مي‌كرد. حصار ضرورتي امنيتي بود كه به نماد اشرافيت و برتري اجتماعي بدل شده بود تا آن حد كه معرف كاست بورژوا شد.عناصري از منظر كه روند رشد آنها در فرآيند تبديل نمود به نماد قابل تشخيص باشد، مهمترين عناصري هستند كه حفاظت از آنها براي تداوم هويت اجتماعات انساني كاركرد دارد. لذا در توسعه‌هاي شهري كه تخريب حصار ناگزير است، بايد جنبه‌هاي مختلف آثار كالبدي، كاركردي (نمودي) و معنايي (نمادي) حصار موردتوجه قرار گيرد.پانيذ سليماني با اين تصوير هوشمندانه تعارض دو دنياي دو طرف حصار در دامغان را برايمان شرح داده است.*گروهي از زبان‌شناسان بورگ (Bourg) را دگرگون‌شدۀ «برج» در عربي مي‌دانند كه از ريشۀ «بُرز» فارسي به معناي بالا و بلندي ساخته شده است.
عنوان نشريه :
منظر
عنوان نشريه :
منظر
لينک به اين مدرک :
بازگشت