جوانان و طبقه؛ در مسئلۀ معنا و انتساب

نظر به اهميت طبقه در شكل دهي به چگونگي گذار به بزرگسالي، مقاله حاضر به دنبال آن است تا دريابد جوانان چه فهمي از طبقه دارند و چه معنايي از آن مراد مي كنند و چگونه و بر چه اساسي خود را به طبقه اي خاص منتسب مي نمايند. اين مطالعه به شيوهاي كيفي و با استفاده از مصاحبه نيمه ساختاريافته و با روش تحليل تماتيك انجام شده است. نمونه مطالعه شامل 21 تن از جوانان مجرد و متأهلِ هر دو جنس از طبقات و سنين مختلف است. اين پژوهش بيان ميدارد كه طبقه ازنگاه جوانان ضمن آنكه تركيبي از وجوه مختلف است، مركب از جنبه هاي ذهني و عيني نيز مي باشد. اين نكته طبقه را تفسيرپذير مي كند و باعث مي گردد وضعيت هاي يكسان زندگي قضاوت هايِ متفاوتِ طبقاتي را بيافريند و مرزهاي طبقاتي را كدر سازد. اين مهم به واسطه آنكه جوانان مستقل نيستند و پايگاه شغلي باثباتي نيافته اند و بنابراين خود را به واسطه خانواده و با ملاك هاي نمادين و فرهنگي تعريف مي كنند، تقويت مي شود. به همين ترتيب از آنجا كه طبقه بندي جوانان براساس تعاريفِ متمايز هر يك از ايشان از موقعيت منحصر به فردِ خود بنا مي شود، كليت هاي اجتماعي متمايز نيز نمي آفريند. در نتيجه نوعي ابهام در طبقه بندي و فقدان خطوط مرزي طبقاتي در زندگي جوانان مشهود است. همچنين به علت تفسيرپذيريِ تعريفِ طبقه، جوانان به طور ذهني جايگاه طبقاتي برجسته تري را به خود منتسب و به واسطه آن توانايي هاي خود را در شكل دادن به زندگينامه بيش از اندازه ارزيابي مي كنند.