شماره ركورد :
1324069
عنوان مقاله :
نسبت عواطف و كُنش هاي رفتاري انسان از منظر ملاصدرا و سارتر
پديد آورندگان :
اظهاري جنكانلو ، نگار دانشگاه آزاد اسلامي واحد كرج , ميرشمسي ، زينب السادات دانشگاه آزاد اسلامي واحد كرج - گروه فلسفه و كلام اسلامي , سيدمظهري ، منيره دانشگاه آزاد اسلامي واحد كرج - گروه فلسفه و كلام اسلامي
از صفحه :
191
تا صفحه :
210
كليدواژه :
عواطف , كنش هاي رفتاري , عشق , مسئوليت , ملاصدرا , سارتر
چكيده فارسي :
عواطف به مثابۀ يكي ازساحات گرايشات نفساني نقش مهمي دربرانگيختگي رفتارآدمي دارد. ملاصدرا معتقدست كه انسان داراي ساختار بينش مندانه ايست كه متشكل از اجزاء مرتبط با يكديگر بوده كه رو به سوي غايتي دارند. اين غايات به لحاظ اعمال جوانحي و جوارحي سنخيتي عميق با عواطف دارند.اينكه عواطف چه ماهيت و چه پيوندي با اعمال انسان دارد دوپرسش اصلي پژوهش پيش رواست. ملاصدرا با اثبات وجود، عشق و اختيار، عواطف راعملي باطني مي داند كه آدمي رابرجذب يادفع امور وكنش هاي رفتاري متناسب با آنها تحريك مي نمايد لذابراي ماهيت عواطف نقش اكتسابي قائل است.درمقابل سارترفيلسوف اگزيستانسياليستي معتقدست عواطف و احساسات انفعال صرف نيستند بلكه ساختار اگاهي انسان را تشكيل داده، هدفمند و معنادارند لذا هرعملي كه انجام مي دهيم(آگاهانه باشديانه) متأثر ازعواطف اند و شرط تحقق اين عواطف نيز همان عمل است. درواقع ايشان معتقدند عواطف همراه با باورمندي اند يعني مثلا ازرفتاري شاد مي شويم احساس سرزندگي مي كنيم و به موجب اين احساس كارخيري انجام مي دهيم مادرقبال اين رفتارمسئوليت داريم همين مسئوليت عواطف واحساساتمان هستند كه ما رادچار عشق، تنفر، و...ميكنند زيرا اين مائيم كه عواطفمان را انتخاب مي كنيم. بنابراين درمقاله حاضربرآنيم تا باروشي توصيفي_تحليلي، باتوجه به قرابت هاي ديدگاه ملاصدراوسارتر در شناختي بودن عواطف، ازيكسو تاثير چشمگير رويكرد اين دوفيلسوف را كه تا حدودي درپژوهش هاي موجود كمرنگ واقع شده است رانشان دهيم و ازسوي ديگر با مقايسه آراء شان، به وجه شباهت ها و تفاوت ها دست يابيم تااز قِبل آنها پاسخي قابل قبول به پرسش از چيستي نقش عواطف دركنش هاي رفتاري انسان دست يابيم.
عنوان نشريه :
پژوهش هاي مابعدالطبيعي
عنوان نشريه :
پژوهش هاي مابعدالطبيعي
لينک به اين مدرک :
بازگشت