عنوان مقاله :
تاريخمندي و نسبت آن با هستيشناسي بنيادين در وجود و زمان هايدگر
پديد آورندگان :
حبيبي ، طاهره دانشگاه ياسوج - دانشكده ادبيات و علوم انساني - گروه فلسفه , طالب زاده ، حميد دانشگاه تهران - دانشكده ادبيات و علوم انساني - گروه فلسفه , رجبي ، احمد دانشگاه تهران - دانشكده ادبيات و علوم انساني - گروه فلسفه
كليدواژه :
هايدگر , وجود و زمان , تاريخمندي , زمانمندي , هستيشناسيِ بنيادين
چكيده فارسي :
هايدگر در وجود و زمان، به طريقي مشابه استدلال كانت در نقد عقل محض كه منطق استعلايي را شرط امكان علم تجربي مي دانست، تاريخمندي را شرط استعلايي تاريخ نگاري ميداند. او پرسش معرفت شناسانه و روش شناسانه دربارۀ علوم تاريخي را به پرسش هستي شناسانه تبديل ميكند؛ يعني به جاي اينكه بپرسد «تحت چه شرايطي ميتوان عينيتِ امر تاريخي را تأييد كرد»؟ مي پرسد «دازاين چه شيوه اي از هستي دارد كه امكان داشتن دغدغۀ خويش و درك معناي گذشتۀ خويش را دارد؟ و اصلاً چگونه چيزي به نام تاريخ وجود دارد»؟ اهميت تاريخمندي در طرح كلي وجود و زمان، هنگامي آشكار ميشود كه نسبت آن را با پرسش اصلي اثر، يعني مسئلۀ معناي وجود، مورد توجه قرار دهيم. سير بحثِ اثر از فهم پيشانظريِ دازاين به مثابۀ اگزيستانس، به سمتِ كشف ساختارِ واحد اگزيستانسيال ها به مثابۀ دغدغه، نشان ميدهد كه آنچه معناداريِ وجود و موجودات را ممكن مي سازد، فرايندي است كه هايدگر آن را زمانمنديِ اصيل مي نامد. به اين ترتيب تمايز هستي شناختي ميان موجود و وجود بدين معناست كه وجود را نبايد مطابق سنت متافيزيكي، امري مقولي و در رديف ساير موجودات لحاظ كرد، بلكه وجود فرايندِ معنابخشي است كه خود را به مثابۀ فعل «زمانيدن» و «تاريخيدن» در برون خويشي هاي سه گانۀ گذشته-حال-آينده و ميراث-تقدير-حوالت فرامي گسترد.