عنوان مقاله :
نظريه خودتعيينگري وحلقه ارتباط آن با نظريه هدفگذاري
پديد آورندگان :
دهناد ، ويدا دانشگاه نيشابور
كليدواژه :
خودتعيينگري , ارزشگذاري ارگانيسمي , نياز , انگيزش دروني , گرايش به تسلط
چكيده فارسي :
خودتعيينگري از مفاهيم مهم برگرفته شده از رويكرد انسانگرايانه است كه نقش مهمي در بهزيستي روانشناختي فرد ايفا مينمايد. اينكه چه عوامل و يا انگيزشهاي دروني و بيروني به تقويت و يا بازداري خودتعيينگري ميپردازند، از جنبههاي مورد توجه روانشناسان در حيطههاي متفاوت است. مطالعه حاضر، با اهميت بخشيدن به خودتعيينگري به عنوان يك فرانظريه و با رويكردي تحليلي، ابتدا به بررسي نظريههاي منشعب از آن همچون نظريه نيازهاي اصلي، ارزيابي شناختي، يكپارچگي ارگانيسمي و جهتگيري علّي ميپردازد و سپس مصاديق بيروني خودتعيينگري نظير بروز تيپهاي شخصيتي مطيع، فرافكن و استقلالمحور را با نگاه به عوامل اجتماعي بازدارنده يا كنترلگر تبيين مينمايد. از سويي، با ملاحظه سطح كيفي-بهزيستي اهداف و انگيزشهاي مرتبط با خودتعيينگري، به بررسي دو گرايش عمده هدفگذاري در افراد يعني گرايش به تسلط و گرايش به عملكرد و ميزان انطباق آن دو با ويژگيهاي خودتعيينگري ميپردازد. در اين قياس، گرايش به تسلط در افراد بيش از گرايش به عملكرد به فراخواني خودتعيينگري در فرد ميانجامد، زيرا به توسعه توانش فردي، تقويت انگيزشهاي دروني و خودمختار و بروز رابطه سالم در يك بافت اجتماعي كمك مينمايد. در پايان، به قابليت كاربردي-مشاورهاي نظريه خودتعيينگري در كشف عوامل كنترلگر بيروني كه باعث ايجاد تنشهاي رواني در فرد هستند، اشاره شده است.
عنوان نشريه :
رويش روان شناسي
عنوان نشريه :
رويش روان شناسي