عنوان مقاله :
تبيين سوژۀ سياسي در انديشۀ ژيل دلوز بهمنزلۀ سوژۀ ستيزهجو
پديد آورندگان :
معظمي گودرزي ، داود دانشگاه علامه طباطبائي - دانشكده ادبيات فارسي و زبان هاي خارجي - گروه فلسفه , حيدري ، احمدعلي دانشگاه علامه طباطبائي - دانشكده ادبيات فارسي و زبانهاي خارجي
كليدواژه :
دلوز , نيچه , آريگويي , نهگويي , ستيزهجويي , نهگويي ناتوان از آريگويي , آريگوييِ عاري از نهگويي
چكيده فارسي :
نيچه شرط تحقق فرااِنسان را مرگ انسان ميداند و از آن با تعابيري نظير ويرانگري كنشگرانۀ خود يا انساني كه ميخواهد خود را نابود و ويران كند صحبت ميكند. مرگ انسان بهمنزلۀ شرط آفرينش فرااِنسان مدنظر است. مسئلۀ اين مقاله ارائۀ اين مسئلۀ نيچهاي با بياني سياسي است؛ با هدف تبيين سوژۀ سياسي در انديشۀ ژيل دلوز. محوريت بحث نيز با كتاب نيچه و فلسفه است. در ابتدا از مفهوم مرگ انسان يا بهتعبير ديگر، از مفهوم ويرانگريِ كنشگرانۀ خود، قرائتي سياسي ارائه خواهد شد؛ درنتيجۀ اين قرائت، بُعد سلبي سوژۀ سياسي قابلدرك ميشود. در ادامه، براي درك بُعد ايجابي به مفهوم نيچهايِ ساعت نيمروز يا استحاله رجوع خواهد شد و در اينجا نهتنها بُعد ايجابي كه رابطۀ اين بُعد با بُعد سلبي نيز آشكار ميشود. يعني سوژۀ موردنظر در تماميتش تبيين ميشود. در اين مسير، به آريگويي بهعنوان بنيان اين انديشه ميرسيم؛ اما آريگوييِ مسلّح به نهگويي. اين ويژگيِ كليدي سوژۀ سياسي موردنظر است؛ سوژۀ آريگويي كه نهگويي ميداند، يعني سوژۀ ستيزهجو. پس از تبيينِ تكوين اين سوژه بهمنظور برجستهكردن ويژگي منحصربهفرد و درخورِتوجهش دربرابر دو سنخ سوژه قرار داده خواهد شد. از سويي، دربرابر سوژۀ انقلابي مرسوم قرار ميگيرد كه سوژۀ نهگويي است كه آريگويي نميداند. از ديگر سو، دربرابر سوژۀ محافظهكار قرار ميگيرد؛ سوژۀ آريگويي كه نهگويي نميداند.