بررسي و تحليل نقش دلاله در داستان زال و رودابه از شاهنامۀ فردوسي با رويكرد به مؤلفه هاي مددكاري فردي

در متون حماسي، دلاله يا ميانجي زني است كه شخصيت هاي اصلي را در برابر مشكلات راهنمايي مي كند و موجب رشد و تعالي آن ها در ابعاد جسماني و رواني مي شود. در دنياي امروز، اين نقش براي مددكاران در زندگي روزمره تعريف شده است. وجه اصلي شباهت دلاله و مددكار، ياري رساني به افراد نيازمند است. در اين تحقيق كه با استفاده از منابع كتابخانه اي و روش توصيفي- تحليلي پرداخته شده، نقش دلاله در داستان زال و رودابه از شاهنامۀ فردوسي، با رويكرد به شخصيت سيندخت و مباني نظري مددكاري فردي كاويده شده است. نتايج تحقيق نشان مي دهد كه اصلي ترين رسالت سيندخت در داستان، تضمين پيوند ميان زال و رودابه و فراهم آوردن بسترهاي لازم براي زاده شدن رستم و جهت دهي به مسير حماسه است. همچنين، او با شخصيت شناسي دقيق و آسيب شناسي مشكل و بحران پيش آمده، مانع از شكل گيري نبردي خونين ميان ايرانيان و حكومت كابل شده است. در اين داستان، بازخواني خويشكاري هاي سيندخت، مبين حضور چشم گير زنان در عرصه هاي سياسي- اجتماعي (نقش فراجنسيتي و وراي هنجارهاي موجود) و نيز، نقش آفريني در مسائل عاشقانه (نقش سنتي) است. سيندخت نمايندۀ زني پويا و تأثيرگذار در بهبود مناسبات بينا فردي و اجتماعي است. افزون بر سيندخت، زن نامه رسان هم در آغاز داستان، زال و رودابه را به هم نزديك كرده و دل آن ها را به هم پيوند زده است.