رويكرد جديد بر روايت هرودوت در به شاهي رسيدن داريوش (با تكيه‌بر رويكرد فرهنگي فوكويي)

«هرودوت» مورخ معروف يوناني داستاني نقل مي‌كند كه طبق آن بعد از اين‌كه «گئومات» خود را «برديا» پسر «كوروش» ناميد، «داريوش» و هم‌دستانش قيام كرده و گئومات و يارانش را مي‌كشند. بعد از قتل گئومات، تصميم مي‌گيرند سوار بر اسب به اطراف شهر رفته و هركس اسبش زودتر شيهه كشيد را به پادشاهي برسانند. طبق نظر هرودوت، اسب داريوش با كمك حيلۀ «اويبار»، مهتر داريوش زودتر از سايرين شيهه كشيده و داريوش به سلطنت مي‌رسد. با اين‌وصف، پرسش پيوهش اين است كه، آيا روايت هرودوت مبني‌بر به پادشاهي رسيدن داريوش براساس شيهۀ اسب درست است؟ فرضيۀ پژوهش بر اين‌مبناست كه داستان هرودوت حالت افسانه‌آميز و غيرواقعي است. روش پژوهش در اين جستار توصيفي-تحليلي و با استفاده از اسناد معتبر تاريخي است. يافته‌هاي پژوهش نشان مي‌دهند كه داستان هرودوت حالت افسانه‌آميز دارد و ذكر مطالب خارق‌العاده و ماوراء‌الطبيعه آن را بي‌اعتبار مي‌نمايد. براساس نظريۀ فرهنگي «ميشل فوكو»، فرهنگ جوامع حالت ايستا ندارد، بلكه همواره درحال تغيير است؛ بنابراين ابتدا بايد فرهنگ هخامنشي را مورد بررسي قرار داد. بعد از تحليل فرهنگ دورۀ هخامنشي متوجه خواهشم شد كه داستان هرودوت ساختگي است و عوامل ديگري، ازجمله تعلق ‌داشتن به خاندان حكومت‌گر يا هخامنشي در به ‌تخت نشستن داريوش دخيل بوده، كه هرودوت عمداً يا سهواً آن‌ها را ذكر ننموده است.