كليدواژه :
پساساختارگرايي , تفسير , زبان , فلسفۀ حقوق , قضاوت , گفتمان , متن.
چكيده فارسي :
در فهم متعارف، مؤلف، با بهرهگيري از ابزار زبان، قصد و نيت خود را گزارش ميكند و بر همين مبنا، تفسير عبارت است از دستيابي به نيت مؤلف. نظريۀ حقوقي متعارف نيز در فرايند تفسير همواره در پي كشف نيت قانونگذار است. اما در فهم پساساختارگرا، زبان، صرفاً شيوهاي براي ناميدن چيزهاي از قبل موجود و ايدههاي ذهني مؤلف نيست، بلكه مقدم بر وجود چيزهاست و دستيابي به چيزها بدون وساطت زبان غيرممكن است. بر اين مبنا، تفسير ديگر نه كشف نيت مؤلف، بلكه تحميل يك معنا بر متن است. قاضي با تفسير قانون، از ميان گفتمانهاي موجود و متخاصم پيرامون موضوع، كه تلاش دارند معنايي را به متن نسبت دهند، يكي از آنها را برميگزيند و ساير معاني موجود را طرد ميكند. اين نگاه به زبان، ادعاي نصبودگي متن را بهسادگي برنميتابد و با گسترش افق گفتماني متن، راه را براي استمرار فرايند خوانش باز ميگذارد.