عنوان مقاله :
بررسي تطبيقي موضوع مابعدالطبيعه نزد ارسطو و اسكوتوس
پديد آورندگان :
فتحي عمادابادي ، اصغر دانشگاه اصفهان , كرباسي زاده ، علي دانشگاه اصفهان - گروه فلسفه
كليدواژه :
مابعدالطبيعه , موجود بماهو موجود , قرون وسطي , ارسطو , اسكوتوس
چكيده فارسي :
ارسطو در كتاب چهارم و ششم به موضوع مابعدالطبيعه ميپردازد. وي در كتاب گاما، مابعدالطبيعه را علم كلي و موضوع آن را موجود بما هو موجود ميداند و در كتاب اپسيلن، مابعدالطبيعه را همان فلسفه اولي ميداند كه موضوع آن موجودات الهي ميباشد. بيانهاي وي در كتاب متافيزيك به همين دو موضوع ختم نميشود. ارسطو موضوعات ديگري را براي مابعدالطبيعه از قبيل جوهر، جواهر مفارق را نيز مطرح مينمايد و همين امر سبب سردرگمي فلاسفه و مفسران بعد از او شد. اسكوتوس در بحث موضوع مابعدالطبيعه رويكردي ارسطوئي – مشائي انتخاب ميكند. وي تحت تاثير ارسطو معتقد است كه موضوع مابعدالطبيعه موجود بماهو موجود است با اين تفاوت كه وي الهيات و علم الهي را جزء علوم عملي در نظر ميگيرد و با اين تفكر از ارسطو كه الهيات را، به عنوان مابعدالطبيعه به معناي خاص و جزئي از مابعدالطبيعه عام در نظر ميگرفت، دور ميشود. يكي از نتايج تفكر اسكوتوس در بحث موضوع مابعدالطبيعه اين بود كه براي او خدا اولين و تنهاترين موضوعي نيست كه متافيزيسينها بايد بدان بپردازد. اين نوع نگاه نتيجه اقانيم سهگانه (تثليث) مسيحيت بر روي اسكوتوس ميباشد و همين امر سبب ميشود كه وي مابعدالطبيعهاي را جداي از مابعدالطبيعه ارسطو براي خود رقم بزند و به سمت مابعدالطبيعه ابنسينايي روي آورد، البته ابنسينايي كه مسيحي شده است. در اين نوشتار سعي شده است كه به روش تطبيقي به موضوع مابعدالطبيعه از نگاه ارسطو و اسكوتوس پرداخته شود به جهت بيان اشتراكات و اختلافات دو سنت يونان باستان و فلسفۀ قرون وسطاي مسيحي.
عنوان نشريه :
پژوهش هاي فلسفي
عنوان نشريه :
پژوهش هاي فلسفي