شناسايي ابعاد و مولفه هاي تجاري سازي دانش در نظام آموزش عالي با تكنيك تحليل مضمون و ديمتل

هدف :هدف اصلي اين مقاله شناسايي ابعاد و مولفه هاي تجاري سازي دانش در نظام آموزش عالي ايران با تكنيك تحليل مضمون و ديمتل است. روش شناسي: روش انجام پژوهش آميخته(كيفي‌كمي) است، جامعه پژوهش ، خبرگان داراي تجارب علمي و عملي در خصوص موضوع مي باشند كه با روش گلوله برفي شناسايي گرديد، در گام نخست و كيفي، علاوه بر مطالعۀ اسنادي، پس از انجام 16 مصاحبه، اشباع نظري احصاء گرديد سپس از تكنيك تحليل مضمون با نرم افزار مكس كيو دي اي 12 ، براي شناسايي ابعاد و مؤلفه ها و شاخص ها استفاده شده است.براي سنجش روايي و پايايي مصاحبه ها، همزمان با 2نفر به عنوان همكار در تحليل و با همانند يابي آنها در مباني نظري مدد خواسته شد. در نهايت مضامين پايه، سازمان دهنده و فراگير استخراج گرديد. در بخش كمي نيز براي تعيين ميزان تاثيرگذاري و تاثيرپذيري ابعاد تجاري سازي دانش در نظام آموزش عالي ايران از تكنيك ديمتل استفاده شده است. يافته ها: با توجه به مصاحبه هاي نيمه ساختار يافته، 6 بعد(عوامل محيطي، ساختار سازماني،ويژگي ذهني خالقين دانش، ويژگي هاي دانش خلق شده، ويژگي هاي مصرف كنندگان دانش و نوع دانش)، 25 مولفه ( مضامين سازمان دهنده ) و 87 شاخص ( مضامين پايه ) براي تجاري سازي دانش در نظام آموزش عالي ايران استخراج گرديد. پس از آن با توجه به پرسشنامه مقايسات زوجي براي شناسايي ابعاد تاثيرگذار و تاثيرپذير، مشخص گرديد كه ويژگي هاي مصرف كنندگان دانش، ساختار سازماني، عوامل محيطي، ويژگي هاي دانش خلق شده، نوع دانش و ويژگي ذهني خالقين دانش به ترتيب از تاثيرگذاري بيشتري برخوردارند. نتيجه گيري و پيشنهادات : توجه به ابعاد،مو لفه ها و شاخص هاي شناسايي شده و رابطه علي- معلولي احصا شده كه مي تواند اند زمينه ساز تجاري سازي دانش در نظام آموزش عالي باشد، ويژگي هاي مصرف كنندگان دانش، ساختار سازماني، عوامل محيطي، ويژگي هاي دانش خلق شده، ابعاد اثرگذار و علي، ابعاد نوع دانش و ويژگي ذهني خالقين دانش، تاثيرپذير بودند، لذا توجه به آنها در تصميم گيري هاي استراتژيك مي تواند راهگشا باشد. نوآوري و اصالت: احصاء سطح بندي هايي با توجه به گستردگي موضوع و بررسي موضوع از ديدگاه خبرگان هم در بخش كيفي و هم كمي