عنوان مقاله :
از استعمار تا جهاني سازي: مطالعه موردي تضادهاي نوگرايي فرانسوي در مراكش و الجزاير
پديد آورندگان :
حسيني ، روح الله دانشگاه تهران - دانشكده مطالعات جهان - گروه مطالعات اروپا , آشوري ، مهيار دانشگاه تهران - دانشكده مطالعات جهان - گروه مطالعات اروپا
كليدواژه :
استعمار فرانسه , الجزاير , مراكش , نوگرايي , جهانيسازي
چكيده فارسي :
استعمار و پيامدهاي آن، افزونبر ايجاد تغيير در ساختارها و مرزبنديهاي سياسي، نقشه فرهنگي و اجتماعي جهان را نيز دگرگون ساخته است، اما اولويت مبارزه با استعمار، اغلب پرداختن به مسائل سياسي است، و بحث پيامدهاي فرهنگي و اجتماعي آن كمتر به ميان آمده است. برخي تحليلگران و انديشمندان بر فوايد استعمار و انتقال پيشرفتهاي مدني و فناوري از اروپا و در نتيجه ارتقاي سطح زندگي در كشورهاي استعمارزده و برخي ديگر بهويژه به خطرپذيري همسانسازيهاي فرهنگي با غرب و تأثير آن بر ساختارهاي اجتماعي مستعمرهها اشاره كرده و استعمار را نكوهش كردهاند. با وجود مشابهتهاي اجتماعي و فرهنگي ميان دو كشور الجزاير و مراكش، علل پيامدهاي متفاوت استعمار فرانسه در اين دو كشور چگونه تبيينشدني است؟ در فرضيه استدلال ميشود كه دو عامل ويژگي جغرافيايي و پيشينه تمدني، سبب بروز وضعيتهاي متفاوتي براي الجزاير و مراكش در رويارويي با استعمار فرانسه شدهاند. امروزه كه اثربخشي تضادهاي جهانيسازي در ادامه استعمار و همانند آن الگوها و ساختارهاي اجتماعي فرهنگي كشورهاي در حال توسعه را دستخوش تغيير ميكند، و همانند دوران استعمار اين پرسش پيش ميآيد كه با در نظر گرفتن دو ديدگاه متضاد موافق و مخالف، چگونه ميتوان در مورد ديروز استعمار و امروز جهانيشدن به قضاوت درستي دست يافت. در اين مقاله، ضمن بهرهگيري از چارچوب مفهومي جهانيسازي و نوگرايي و نظريه پسااستعماري، با رويكردي موردي مقايسهاي و استفاده از روش تحليل رويدادهاي تاريخي و تحليل مفهومي اسناد دولتي مانند قانون اساسي، تأثير استعمار در مراكش (حمايتشده) و الجزاير (مستعمره) ارزيابي خواهد شد تا نشان داده شود كه چگونه دو رويكرد متفاوت استعماري از سوي فرانسه در اين دو كشور، به پيدايش واكنشهايي متضاد در آنها منجر شده است.