عنوان مقاله :
روايت «فلسفي-تاريخي» هوسرل از خاستگاه «اصالت روانشناسي» و ضرورت «چرخش استعلايي»
پديد آورندگان :
فتحي ، علي دانشگاه تهران، دانشكدگان فارابي - گروه فلسفه
كليدواژه :
پديدارشناسي , اصالت روانشناسي , چرخش استعلايي , دكارت , لاك , كانت , هوسرل
چكيده فارسي :
هوسرل در كتاب بحران علوم اروپايي كوشيده تا خاستگاه «اصالت روانشناسي» را در تاريخ فلسفه جديد نمايان سازد. «روانشناسي پديدارشناسانه» نهتنها بنيادي براي «روانشناسي تجربي» فراهم ميآورد، بلكه ميتواند بمثابه مقدمه يي براي «پديدارشناسي استعلايي» قرار گيرد. او در روايت فلسفي خود از سير تاريخي مفهوم اصالت روانشناسي، ما را به جان لاك ارجاع ميدهد و بيان ميكند كه ديدگاههاي لاك را باركلي و هيوم ادامه دادند. پژوهشهاي روانشناختي لاك در خدمت مفهوم استعلايي درآمد كه نخستين بار توسط دكارت در كتاب تأملات صورتبندي شده بود. بر اساس ديدگاه او، مابعدالطبيعه ميتواند نشان دهد كه تمام واقعيت و كل جهان و آنچه براي ما وجود دارد، چيزي جز اعمال شناختي ما نيست؛ اينجاست كه توجه به «امر استعلايي» ضرورت مييابد. شك روشي دكارت، نخستين روش براي طرح «سوژه استعلايي» بود و توصيف او از «إگو كوگيتو» (منِ انديشنده) نخستين صورتبندي مفهومي از آن را فراهم ساخت. جانلاك «ذهن استعلايي محض» دكارت را با «ذهن بشر» جايگزين كرد، با اين حال پژوهش خود را در زمينه ذهن بشري از طريق تجربه دروني بدليل يك دغدغه ناخودآگاهِ استعلايي ـ فلسفي ادامه داد، اما خواسته يا ناخواسته در دام جريان اصالت روانشناسي افتاد. هوسرل با نگاهي تاريخي و بنحوي كاملاً فلسفي نشان داد كه چگونه بارقههاي توجه به امر استعلايي براي نخستينبار در فلسفه دكارت و پس از آن در تقابل ميان «مكتب اصالت عقل» و «مكتب اصالت تجربه» ظهور مييابد و در ادامه با نشو و نماي آن در فلسفه استعلايي كانت، امكانات نهايي آن در فلسفه پديدارشناسانه هوسرل به ثمر مينشيند.
عنوان نشريه :
تاريخ فلسفه
عنوان نشريه :
تاريخ فلسفه