تحليل ارتباط بين رهبري دانش‌‌محور، كيفيت نوآوري، مديريت دانش مشتري و عملكرد شركت‌‌هاي كوچك و متوسط فعال در صنعت غذايي استان چهار محال و بختياري

هدف: هدف تحقيق حاضر، تحليل ارتباط بين كيفيت نوآوري، رهبري دانش‌‌محور، مديريت دانش مشتري و عملكرد شركت‌‌هاي كوچك و متوسط است. به عبارت ديگر، پژوهشگر به دنبال بررسي تأثير مديريت دانش مشتري بر كيفيت نوآوري با تعديل‌‌گري رشد رقابت و همچنين بررسي تاثير مديريت دانش مشتري بر كيفيت نوآوري از طريق نقش ميانجي عملكرد شركت مي‌‌باشد.روش‌‌: تحقيق حاضر از لحاظ روش تحقيق همبستگي و از لحاظ هدف از نوع كاربردي است. ابزار تحقيق براساس پرسشنامه‌‌هاي استاندارد دونات و پابلود (2015)، وانگ و وانگ (2012)، طاهرپور و همكاران (2015) و گريوال و تانسوهاج (2014) مي‌‌باشد كه پس از سنجش روايي همگرا (ميانگين واريانس استخراج‌‌شده فرنل و لاكر)، واگرا (نرخ يگانه - دوگانه يا ميانگين همبستگي‌‌ها) و اكتشافي (واريماكس) و پايايي (آلفاي كرونباخ، تركيبي و دايسترا)، كه از ايده مثلث‌‌بندي متدولوژيكي تبعيت نموده است؛ از طريق مشاركت 96 نفر از مديران شركت‌‌هاي كوچك و متوسط فعال در صنعت غذايي استان چهارمحال و بختياري كه با روش نمونه‌‌گيري تصادفي و از طريق جدول مورگان، انتخاب شدند، اجرا گرديد. روش تجزيه و تحليل اطلاعات، در دو سطح توصيفي و استنباطي (مدل‌‌‌سازي معادلات ساختاري) و از طريق نرم‌افزارهاي «SPSS25» و «WarpPLS8» اجرا شد.يافته‌‌ها: نتايج تحقيق نشان داد، شدت رقابت با ضريب بتاي 0.00 و معناداري 0.49، رابطه بين مديريت دانش مشتري و كيفيت نوآوري را تعديل نمي‌‌كند؛ اما كيفيت نوآوري با مقدار معناداري Z=10.47، رابطه بين مديريت دانش مشتري و عملكرد شركت را ميانجي‌‌گري نموده است. همچنين، رهبري دانش‌‌محور بر مديريت دانش‌‌مشتري؛ مديريت دانش مشتري بر كيفيت نوآوري؛ كيفيت نوآوري بر عملكرد شركت و نهايتاً مديريت دانش مشتري بر عملكرد شركت، تاثير معناداري داشته است؛ اما رهبري دانش‌‌محور نتوانسته بر كيفيت نوآوري تاثيرگذار باشد.نتيجه‌‌گيري: نتايج اين مطالعه نشان مي‌‌دهد كه مديريت دانش مشتري، به كيفيت نوآوري در شركت‌‌هاي كوچك و متوسط كمك مي‌‌كند. جمع‌‌آوري دانش از مشتريان ممكن است به ايجاد كيفيت نوآوري با ارائه ديدگاه‌‌هاي خارجي و ايده‌‌هاي عملي و خلاقانه‌‌تر براي توسعه محصولات يا خدمات در شركت‌‌هاي كوچك و متوسط كمك كند. پژوهش حاضر شركت‌هاي كوچك و متوسط را تشويق مي‌كند تا با مصرف‌كنندگان خود نزديك‌تر كار كنند؛ زيرا آنها كليد دستيابي به مزيت رقابتي هستند. مديران و صاحبان مشاغل كوچك و متوسط از داشتن دانش در مورد مشتريان و دانش براي مشتريان سود خواهند برد. در نهايت، حل مشكلات مشتري نيز بايد به طور كارآمد و مؤثر، يكي از عوامل كليدي موفقيت شركت‌هاي كوچك و متوسط براي به دست آوردن مزيت رقابتي باشد.