عنوان مقاله :
تعامل معنايي نفي با امكان و ضرورت معرفتي و اقتداري در افعال وجهنماي فارسي
پديد آورندگان :
مداديان ، غلامرضا دانشگاه حضرت معصومه (س) - گروه زبانهاي خارجي
كليدواژه :
نفي , وجهنمايي , امكان , ضرورت , معرفتي , اقتداري
چكيده فارسي :
اين پژوهش توصيفي- تحليلي با هدف بررسي تعامل معنايي نفي با خوانشِ امكان و ضرورت معرفتي و اقتداري افعال توانستن، شدن، ممكنبودن، امكانداشتن، بايستن و لازمبودن انجام شد. در ميان اين افعال چهار فعل اول بيانگر مفهوم امكان و مابقي بيانگر مفهوم ضرورت هستند. ضرورت و امكان مفاهيم مركزي حوزه وجهنمايي را تشكيل ميدهند. وجهنمايي عمدتاً به بيان نگرش يا نظر افراد درباره وضعيت امور ميپردازد. وجهنمايي معرفتي و اقتداري دو نوع اصلي مقوله وجهنمايي به شمار ميروند. وجهنمايي معرفتي قضاوت گوينده درباره صحّت يا سقم گزارها را بيان ميكند درحاليكه وجهنمايي اقتداري با تاثيرگذاري گوينده بر انجام يا عدمانجام اعمال از سوي مخاطب سروكار دارد. افعال وجهنما از پركاربردترين صورتهاي وجهنما در زبان فارسي هستند. نفي از آن مقولههاي زباني است كه با وجهنمايي (بويژه، مفاهيم امكان و ضرورت) تعامل معنايي و منطقي دارد. نفي ميتواند در افعال واژگاني و افعال وجهنماي فارسي بهصورت پيشوند (ن-) ظاهر شود. در اين پژوهش، نظرات پالمر (1995) و ديهان (1997)، كه از ديد ردهشناختي به بررسي تعامل نفي با وجهنمايي پرداختهاند، بهعنوان چارچوب نظري مورد استفاده قرار گرفت و عمدتاً از نمونههاي مستخرج از پيكره دادگان فرهنگستان زبان و ادب فارسي به عنوان شاهد استفاده شد. تحليلها نشان داد كه تعامل نفي با افعالِ حوزه امكان (يعني، توانستن، شدن، ممكنبودن و امكانداشتن) از نوع «قاعدهمند» است. اين بدانمعناست كه بين صورت و معناي افعال وجهنماي منفي در حوزه امكان تناظر يكبهيك وجود دارد بهطوريكه تركيب پيشوند نفي با صورت وجهنما «وجهنمايي» را منفي ميكند و همراهي اين پيشوند با فعل اصلي به منفيشدن «گزاره» ميانجامد. در حوزه ضرورت، تعامل نفي با فعل لازمبودن «قاعدهمند» است اما بايستن در تعامل معنايي با نفي «بيقاعده» عمل ميكند. برخلاف انتظار، همآيي پيشوند نفي با بايستن به منفيشدن گزاره (نه، وجهنمايي) منتهي ميشود. همچنين، اين بررسي نشان داد كه بايستن ظرفيت بيان دو مفهوم «عدمضرورت» معرفتي صحّت گزاره و «عدمضرورت» اقتداري انجام عمل را ندارد و افعال ديگري (لازمبودن و وجهنماهاي حوزه امكان) برپايه راهبرد «پركنش وجهي» يا «پركنش منطقي» اين دو مفهوم را بيان ميكنند. ديگر يافته اين پژوهش آن است كه بايستن يك وجهنماي «تكسيطرهاي» است كه تنها با نفي «سيطرهكوتاه» تعامل ميكند درحاليكه ديگر افعال موردبررسي صورتهايي«جفتسيطرهاي» هستند كه هم با نفي «سيطرهكوتاه» و هم نفي «سيطرهبلند» تعامل ميكنند. درنهايت، بهغيراز بايستن، كه در حوزه آن راهبرد «پركنش وجهي» يا «پركنش منطقي» جهت بيان نفي سيطرهبلند استفاده ميشوند، براي ديگر افعال راهبرد «جانمايي نفي» تمايز بين نفي سيطرهكوتاه و بلند را مشخص ميكند.
عنوان نشريه :
پژوهشهاي زباني
عنوان نشريه :
پژوهشهاي زباني