عنوان مقاله :
مطالعهاي در سير تحوّل ساختار ديباچه هاي مرقّع عصر صفوي
پديد آورندگان :
رحيمي پردنجاني ، حنيف دانشگاه يزد - دانشكده هنر و معماري
كليدواژه :
ديباچه , ديباچه مرقّع , ساختار ديباچه , ديباچهٔ مرقّع تيموري , ديباچهٔ مرقّع صفوي
چكيده فارسي :
هم زمان با ظهور مرقّع به عنوان شكل جديدي از كتاب آرايي، ايدهٔ افزودن ديباچه به ابتداي آن با تأسي از آثار ادبي و تاريخي نيز شكل گرفت. به مرور زمان و تحت تأثير عوامل متعدّد، ساختار ديباچه ها به تدريج پيچيده تر گرديد و مؤلفه هاي ساختاري جديدي به آن ها افزوده شد. هدف پژوهش حاضر تعيين سير تطوّر مؤلّفه هاي ساختاري ديباچه هاي مرقّع عصر صفوي است. در حقيقت مسألهٔ اصلي پژوهش حاضر اين است كه به مرور زمان، ساختار ديباچه هاي مرقّع دورهٔ صفوي چه تغييري كرده و ماهيّت و ميزان اين تغييرات چگونه است؟ براي پاسخ به سوال اصلي و رسيدن به هدف پژوهش، از روش توصيفي-تحليلي، استفاده و براي تبيين هرچه بهتر، از تطبيق و تحليل محتوا نيز بهره گرفته شد. شيوهٔ گردآوري مطالب به صورت كتابخانه اي است. نحوهٔ تبيين به اين صورت است كه ابتدا براي بررسي تأثير و تأثّرات احتمالي، ساختار كلّي ديباچه هاي ادبي و تاريخي و ديباچه هاي مرقّع تيموري مورد بررسي قرار گرفت. در ادامه با بررسي محتواي ديباچه هاي صفوي، مؤلفه هاي ساختاري آن ها استخراج و با هم تطبيق داده شد. سپس از طريق تحليل محتواي كمّي، نرخ تغييرات ساختارهاي اصلي ديباچه ها (تحميديه، استدلال، تاريخ و توصيف) در طول زمان مورد تحليل قرار گرفت. نتايج نشان مي دهد كه مؤلّفان ديباچه هاي مرقّع در دورهٔ صفوي، طرحي نو درانداختند و دو مؤلفهٔ ساختاري - تاريخ هنر و توصيف مرقّع - براي ارتباط هرچه بيشتر ديباچه با مرقّع افزودند. در حقيقت تاريخ تغييرات ساختاري ديباچه هاي مرقّع صفوي را بايد تاريخ حل مسألهٔ ارتباط ديباچه و مرقّع و برقراري تعادل ميان دو مؤلفهٔ تاريخ هنر و توصيف مرقّع دانست. در نهايت، تلفيق و تعادل اين دو مؤلفه در ديباچهٔ مرتضي قلي شاملو به نتيجه رسيد، ديباچه اي كه اين مسأله را نه از طريق برابري اين دو مؤلفه، بلكه با استفاده از صنايع ادبي و زباني حل كرد. روند شخصي سازي مرقّع ها نيز بر كم رنگ شدن برخي مؤلفه ها مثل ضرورت پرداختن به فلسفهٔ وجودي هنر و مشروعيت بخشي به آن و اهميت برخي ديگر مانند توصيف مرقّع، بي تأثير نبوده است.