عنوان مقاله :
مفهوم و نقش زمان در فلسفه ارنست بلوخ
پديد آورندگان :
هاشمي ، حسين دانشگاه علامه طباطبائي - دانشكدۀ ادبيات و زبانهاي خارجي - گروه فلسفه , مصلح ، علي اصغر دانشگاه علامه طباطبائي - دانشكدۀ ادبيات و زبانهاي خارجي - گروه فلسفه
كليدواژه :
بلوخ , زمان , رويكرد درهمآميزي , متافيزيك پويشي , تابع «نه-هنوز» , آرمانجاي
چكيده فارسي :
مقولۀ زمان يكي از بنياديترين مفاهيم فلسفي براي هر نظام انديشگاني است و نحوۀ شرح و تبيين آن، يكي از شاكلههاي آن نظام را صورتبندي ميكند. فلسفۀ بلوخ شكلي خاص و بديع از متافيزيك است كه مصالح آن از منابع گوناگون فراهم آمده و در روشي «درهمآميزانه» در كنار يكديگر قرار ميگيرند. بدون شناخت مفهوم و نقش مقولۀ زمان در فلسفۀ آرمانانديشانۀ بلوخ، فهم نظام فكري او ناممكن است و ازآنجاكه او از معناها و نقشهاي مختلف زمان بهره ميگيرد، بايد براي فهم معناي اين مقوله در انديشهاش، به انواع توصيفهاي تاريخياي توجه كرد كه از اين مقوله شده است. اين نوشتار نشان ميدهد مقولۀ زمان در فلسفۀ بلوخ، فقط شكلي از ترتيب خطي و سادۀ سه مؤلفۀ گذشته/حال/آينده نيست كه برآمده از وقوع زنجيرۀ حوادث باشد. اين سه مؤلفه بهگونهاي همزمان حضور دارند و «سپهر واقعيت» را به يك واحد يكپارچه، اما گشوده، تبديل ميكنند كه در روندي ديالكتيكي و غيرقطعي صيرورت دارد. اين متافيزيك پويشي، مجموعهاي از روندهاي كيهاني و تاريخي را رقم ميزند كه به تابع زماني «نه-هنوز» وابسته هستند و يك «آرمانجاي آيندگاني» را خواهند آفريد كه عاري از زمان است. الزامات توصيفي و تبييني اين نوع «آرمانجاي» كه بر فلسفۀ زمان بلوخ تحميل ميشود، در كنار روششناسي درهمآميزانۀ او، نظريۀ زمانش را دچار ناسازگاريهاي دروني و عدمپايبندي به مباني ماترياليستي نظام فكرياش ميكند كه نميتواند جنبۀ مثبت براي يك طرحوارۀ متافيزيكي/هستيشناختي باشد.