عنوان مقاله :
تأثير 8 هفته تمرين تناوبي شديد و مصرف مكمل خرفه بر سطوح سرمي مالون دي آلدئيد (MDA)، ظرفيت آنتي اكسيداني تام (TAC)، پروتئين واكنشگر c (CRP) و عامل نكروز تومور α (TNF-α) در رتهاي نر مبتلا به كبد چرب غيرالكلي
پديد آورندگان :
جوادي كيا ، مهدي دانشگاه آزاد اسلامي واحد نيشابور - گروه تربيت بدني , برجسته يزدي ، آمنه دانشگاه آزاد اسلامي واحد نيشابور - گروه تربيت بدني , خواجه اي ، رامبد دانشگاه آزاد اسلامي واحد نيشابور - گروه تربيت بدني , حسين آبادي ، محمدرضا دانشگاه آزاد اسلامي واحد نيشابور - گروه تربيت بدني
كليدواژه :
تمرين تناوبي شديد , MDA , TAC , CRP , مكمل خرفه , TNF-α , كبد چرب غير الكلي
چكيده فارسي :
مقدمه: هدف از تحقيق حاضر بررسي تأثير تمرين تناوبي شديد همراه بامصرف مكمل خرفه بر سطح سرمي مالون دي آلدئيد (MDA)، ظرفيت آنتي اكسيداني تام (TAC)، پروتئين واكنشگر c (CRP) و عامل نكروز تومور α (TNF-α) در موشهاي صحرايي مبتلا به كبدچرب غير الكلي (NAFLD) بود. روش كار: بدين منظور 25 سر موش صحرايي نر بالغ نژاد ويستار به طور تصادفي در 5 گروه كنترل سالم، كنترل كبدچرب، مصرف مكمل خرفه، تمرين و تمرين همراه با مصرف مكمل خرفه قرار داده شدند. جهت القاي NAFLD، موشها به مدت 12 هفته تحت رژيم غذايي پُرچرب قرار گرفتند. مكمل خرفه باتوجه به وزن موشها بادوز 400 mg/kg به گروههاي مربوطه خورانده شد. پروتكل تمرين تناوبي شديد به مدت 8 هفته، 5 جلسه درهفته با 7 تكرار يك دقيقهاي باشدت ۹۰ درصد سرعت بيشينه انجام شد كه باتناوب-هاي استراحت فعال شامل 2 دقيقه دويدن باشدت ۲۰ درصد بيشينه همراه بود. براي مقايسه بين گروهها از آزمون آناليز واريانس يك طرفه و آزمون تعقيبي توكي در سطح معناداري 05/0 P استفاده شد. تمام محاسبات آماري با استفاده از نرم افزار آماري SPSS20 صورت گرفت. يافتهها: سطح MDA درگروه مكمل و تمرين همراه با مكمل به طور معناداري نسبت به گروه كنترل كبدچرب پايينتر بود. سطح سرمي TAC درگروه مكمل نسبت به گروه كنترل سالم و كنترل كبد چرب به طور معناداري بالاتر بود. سطح اين شاخص درگروه تمرين همراه با مكمل نسبت به گروه كنترل كبد چرب به طور معناداري بالاتر بود. سطح سرمي شاخصهاي CRP و TNF-αدرگروه مكمل، تمرين و تمرين+ مكمل به طور معناداري نسبت به گروه كنترل كبدچرب پايينتر بودند. نتيجه گيري: به نظر ميرسد تمرين تناوبي شديد و مصرف مكمل خرفه به تنهايي و در تركيب با يكديگر از طريق بهبود تعادل پراكسيداني-آنتي اكسيداني و همچنين كاهش عوامل التهابي در آزمودنيهاي NAFLD، ميتواند نقش مهمي را دركنترل پيشرفت اين بيماري بر عهده داشته باشند.