عنوان مقاله :
تحليل نسبت تفكر نقّاد و تفكر خلّاق با تحول علوم انساني
پديد آورندگان :
حسيني ، حسين پژوهشگاه علوم انساني و مطالعات فرهنگي
كليدواژه :
تفكر خلّاق , تفكر نقّاد , تحول علوم انساني , نقد متديك , روششناسي
چكيده فارسي :
اين مقاله به تحليل نسبت تفكر خلّاق و تفكر نقّاد با مسألۀ تحول علوم انساني ميپردازد و از اينرو پس از اشاره به ويژگيهاي انديشۀ سيستمي، انديشۀ عميق، قدرت طبقهبندي، انديشۀ منضبط، و انديشۀ خلّاق، يكي از نقاط مشترك نقد و خلاقيّت را در مسألۀ نوآوري دانسته و جريان تحول علوم انساني را به آن گره ميزند. سپس با پذيرش اين فرض كه تفكر خلّاق مانند تفكر نقّاد، امري ذاتي و غيرآموزشي نيست، از نحوۀ تقدّم و تأخّر اين دو پرسش ميكند و به مؤلفهها و شاخصههاي اين دو سنخ تفكر ميپردازد.با توجه به مؤلفههاي بيستوچهارگانۀ، مقاله مدعي است كه ميتوان از رويكرد تقدّم تفكر خلّاق بر تفكر نقّاد دفاع كرد چراكه اكثر شاخصههاي تفكر نقّاد، در ادامه و تكميل شاخصههاي تفكر خلّاق قرار داشته و از سوي ديگر شاخصههاي تفكر خلّاق، از قابليت تبديل و تعميق با ويژگيهاي تفكر انتقادي برخوردارند.در نهايت تفكر خلّاق در قلمرو علوم انساني، مقدمه تفكر انتقادي و آن نيز مقدمه تحول علوم انساني قلمداد شده است و بر اين برنهاد تاكيد ميشود كه روند تدريجي و دَوَراني اين دو بر يكديگر تأثير ميگذارد. اهميت نقد فراگير در حوزۀ علوم انساني به معناي توجه به فراگيري مؤلفههاي بيستوچهارگانۀ تفكر انتقادي در اين زمينه است.
عنوان نشريه :
جامعه پژوهي فرهنگي
عنوان نشريه :
جامعه پژوهي فرهنگي