چكيده فارسي :
تاريخ معاصر ايران عرصه ورود نامهاي مختلفي در حوزههاي مختلف ادبي، هنري، فلسفي، سياسي و غيره است كه گاه با خود گفتمانهايي دورانساز به همراه آوردهاند. ماركس، فرويد، سارتر، فوكو و دريدا را بايد از جمله نامبردارترين اين مهمانان گفتمانساز در نيمقرن اخير دانست. دربارة تأثير اين انديشمندان گفتمانساز بر ادب و فلسفه و تفكر معاصر در ايران سخن بسيار رفته و پژوهشهاي بسياري صورت گرفته است. اما آنچه كه در غالب اين پژوهشها مورد غفلت قرار گرفته مجراي ورود اين گفتمانها يعني ترجمه، انواع بازنويسي، و نيز شيوه دريافت و بازنمايي آنهاست، بهطوريكه در غالب اين پژوهشها پيشفرض اصلي اين بوده است كه يك نويسنده، گفتمان، يا مكتب خاص بدون هيچگونه دگرگوني و تغيير و تبديل و مقاومتي منتقل شده و تأثيراتي ايجاد كرده كه بررسي اين تأثيرات هدف پژوهشهاي آنهاست. اين سخن بدين معنا نيست كه مطالعاتي كه به دريافت و بازنمايي يك نويسنده يا مكتب خاص ميپردازند، لزوماً از مطالعاتي كه به بررسي تأثير يك نويسنده يا مكتب خاص ميپردازند، بهترند. اما مطالعه دريافت به دلايلي پيشنياز مطالعه تأثير است. يعني اينكه ابتدا بايد بدانيم يك مكتب و نويسنده خاص را چگونه دريافت كردهايم تا بتوانيم به مطالعه تأثير با واسطه آن بپردازيم.