هندسه فركتال در فازي شناسي و نقش آن در الگوسازي فهم زبان قرآن

ناكارآمدي هندسه اقليدسي در مدل سازي طبيعت، ماندلبروت را برآن داشت كه هندسه هستي را هندسه اي با ساختارهاي خودمتشابه معرفي نمايد. او اين ساختارها را كه در درجات مختلف هستي خودنمايي مي كنند، فركتال ناميد. فركتاليتي يا هم برخگي در مطالعه فازي نمايي پديده هاي هستي به عنوان يكي از اصول سه گانه معرفي گرديد. الگوي فركتال، در بازطراحي جهانبيني، فهم و تفسير ما از هستي مي تواند نقش آفرين و الهام بخش دانسته شده است. اين نوشتار به دنبال بهره گيري از اين الگو در مدل سازي فهم معنا و زبان قرآن است. از اين رو ابتدا مباني هندسه فركتال و جريان يابي آن در نظام فكري فازي با ابزار كتابخانه اي تشريح گرديد. همچنين با روشي توصيفي (تحليل محتوا) رهاوردي را كه اصل فركتاليتي در فازي شناسي مي تواند در فهم زبان ارائه نمايد؛ بيان گرديد. به عنوان مطالعه موردي آيات 32 سوره مائده و 262 سوره بقره مورد بررسي قرار گرفت. برابر نتايج اين پژوهش، مدل استفاده شده در اين آيات، تناسب و هماهنگي قابل توجهي را با مدل هندسه فركتالي از خود نشان داده و مدل سازي فركتال در فهم اين آيات مي تواند رهاوردهاي متعددي را براي پژوهشگران داشته باشد.