عنوان مقاله :
فُرم محاكات: بازانديشي در ساحت مغفول نظريۀ محاكات
پديد آورندگان :
آلگونه جونقاني ، مسعود دانشگاه اصفهان - دانشكدۀ ادبيات و علوم انساني - گروه زبان و ادبيات فارسي
كليدواژه :
نظريۀ محاكات (ميمسيس) , بازنمايي , اصل ارجاع , جهانهاي ممكن , فرم و موضوع محاكات
چكيده فارسي :
محاكات بهمثابۀ يكي از ديدگاههاي بنيادين دربارۀ سرشت هنر و ادبيات، از عهد يونان باستان تا قرن هجدهم ميلادي همواره در فلسفۀ هنر نظريهاي مسلط بهشمار ميرفته است. در دورۀ معاصر نيز انديشمنداني نظير اوئرباخ، ژرار و نيز پيروان مكتب شيكاگو ـ هر يك از منظري خاص ـ قرائت تازهاي از آن به دست دادهاند. با اين همه، محاكات اساساً بهعنوان نظريهاي ضدفرماليستي محسوب ميشود كه به سبب پايبندي به اصل ارجاع، وضع امورِ جهانِ واقع در كانون توجّهات آن قرار دارد. براساس اين تلقي، نظريۀ محاكات متضمّن آن است كه صدق و كذب آثار هنري/ ادبي را براساس اصل تطابق و توجه به كاركرد ارجاعي زبان در آثار هنري بررسي كند. به همين دليل است كه محاكات در نظام فكري افلاطون منتهي به موضع ضدّ هنري او ميشود. به هر روي، پژوهش حاضر از بطن سنت محاكاتي در فلسفه هنر برآمده و با تكيه بر اصول موضوعه نظريۀ محاكات كوشيده است تا ضمن بررسي خاستگاههاي اين ديدگاه، استدلالهايي اقامه كند كه به موجب آن تقليد چنانچه متوجه فرم و نه موضوع محاكات باشد، اين نظريه قابليّت آن را دارد كه در خوانشي نو بهمثابۀ درآمدي بر نظريۀ فرماليستي و نه الزاماً نظريهاي بديل يا رقيب با آن درآيد. در اين پژوهش، روشن ميشود كه محاكات در معناي خاص آن، در مرتبۀ نخست مستلزم انتزاع فرم وضع امور است. فرم انتزاعشده در مرتبۀ دوم براساس مادّه هنري (كه در هنر كلامي زبان و نشانههاي آن است) از نو پيكرهبندي ميشود و صورت جديدي پيدا ميكند. به اين منوال، صدق و كذب اثر هنري در اين صورت نه از طريق ارجاع بيرونمتني به جهان خارج كه از طريق بررسي نظام دروني اثر ممكن است؛ موضوعي كه مستلزم قول به خودبسندگي اثر هنري ـ كه از آموزههاي بنيادين فرماليسم است ـ نيز تواند بود.