چكيده فارسي :
در گفتگوهاي قبلي به دشواريهاي ترجمۀ ديالوگ اشاره كرديد و گفتيد كه ترجمۀ ديالوگهاي رمان بسيار سختتر از ترجمۀ ديالوگهاي نمايشنامه است. دقيقاً مشكلات ترجمۀ ديالوگ در ادبيات داستاني چيست؟
راباسا: اگر چنين حرفي زدهام الان مطمئن نيستم كه دقيقاً چه منظوري داشتهام، ولي فكر ميكنم منظورم اين بوده كه نوشتن (و ترجمۀ) ديالوگهاي نمايشنامه آسانتر است چون كارگردان و بازيگران كمك ميكنند تا ديالوگها طبيعي و واقعي به نظر برسد؛ ولي در نوشتن (و ترجمۀ) ديالوگهاي رمان، نويسنده (و مترجم) تنها هستند و حس طبيعيبودن زبان را بايد روي كاغذ القا كنند. ترجمۀ ديالوگهاي رمانهاي بعضي از نويسندگان مخصوصاً آسترياس برايم دشوار بوده؛ چون اين نويسنده سعي ميكند تفاوتهاي لهجهاي ميان اشخاص متعلق به طبقات اجتماعي خاص يا مناطق جغرافيايي خاص را نيز ثبت كند. در ترجمه نمايشنامه، همانطور كه گفتم، مترجم اين كار را به عهدۀ بازيگران ميگذارد. اما در ترجمۀ رمان انتقال اين ويژگيها به زبان مقصد كمي عجيب به نظر ميرسد. در اين موارد من خودم را خيلي به متن اصلي پايبند نميكنم؛ بلكه تلاش ميكنم به اتكاي قوۀ تخيل خواننده تأثير مورد نظر نويسنده را به طريق ديگر منتقل كنم. مثلاً اگر نويسنده ميخواهد بگويد كه قهرمان داستانش فردي روستايي است، مترجم ميتواند نوعي زبان روستايي تصنعي خلق كند