مفهوم استقلال در روابط بين‌الملل: بررسي موردي سياست روسيه در مورد كشورهاي مستقل هم‌سود

در دوران معاصر، دولت‌هاي مستقل بر پايۀ حاكميت وستفاليايي به ‌عنوان بازيگران اصلي و تعيين‌كننده در عرصۀ بين‌المللي شناخته مي‌شوند. پايه‌هاي وستفاليايي به ‌طور سنتي، بر استقلال مطلق دولت‌ها در قلمرو خود و مداخله نكردن ديگران تأكيد دارد. با اين حال، تحليل‌هاي نظري نشان مي‌دهد كه دولت‌ها بسيار كم از اين استقلال مطلق برخوردارند و همواره منافع ملي خود را در چارچوب روابط و فشارهاي بين‌المللي بازشناسي مي‌كنند. اين پژوهش با هدف بررسي تحولات تاريخي اساسي مانند جهاني‌شدن، پايان جنگ سرد و فروپاشي گروه‌بندي شرق، به دنبال آن است كه تأثير اين رويدادها را بر مفهوم استقلال و سياست خارجي دولت‌ها تحليل كند. در اين زمينه، پژوهش به‌‌طور ويژه بر سياست خارجي روسيه در مورد كشورهاي ‌استقلال‌يافته از اتحاد شوروي تمركز دارد. پرسش اصلي پژوهش اين است كه: چگونه تغيير در مفهوم استقلال، بر سياست خارجي روسيه تأثير گذاشته است؟ روش پژوهش استفاده شده از نوع كيفي با رويكرد توصيفي - تحليلي است و گرد‌آوري داده‌ها با استفاده از اسناد و منابع كتابخانه‌اي انجام پذيرفته است.