عنوان مقاله :
پيشبيني خودتنظيمي دانشجويان در كارگاه طراحي معماري بر اساس سبكهاي حل مسئله و باورهاي انگيزشي
پديد آورندگان :
كاروان ، فرهاد دانشگاه آزاد اسلامي واحد همدان - دانشكدۀ هنر و معماري
كليدواژه :
باورهاي انگيزشي , خودتنظيمي , سبك حل مسئله , كارگاه طراحي , يادگيري طراحي
چكيده فارسي :
پيشينه و اهداف: يكي از نظريات جديد در آموزش معماري رويكرد سازندهگرايي است. در اين رويكردِ يادگيري بر فعال بودن يادگيرنده در ساختن دانش و فهم تأكيد ميشود. بر پايه اصول آموزشهاي نوين، يادگيرنده بايد خودراهبر باشد و اين امر در آموزش معماري نيز ضروري بهنظر ميرسد. از طرف ديگر، دروس طراحي در آموزش معماري به مجموعه وسيعي از اطلاعات، مهارتها، و شايستگيها نياز دارد. در حرفه معماري و بهخصوص در حين فرايند طراحي، لازم است دانشجو از فرايند يادگيري آگاهي داشته باشد. در روش نوين يادگيري، مدرس معماري نقش راهنما و تسهيلگر را براي رويارويي دانشجو با مسائل پيچيده (نظير مسائل طراحي) دارد و دانشجو نيز براي پژوهش، جمعآوري اطلاعات، و تأمل كردن در رسيدن به راهكار درست تلاش ميكند و هنگامي كه فراگيران در يادگيري خودتنظيم باشند، بهتر طراحي مي كنند. ازآنجاكه در آموزش مهندسي از مقوله شناخت و خودتنظيمي كمتر گفته شده و نيز كاربرد يادگيري خودتنظيم در طراحي فرايندي مهم و توأم با پيچيدگيهاي خاص خود است، در اين پژوهش به بررسي يادگيري خودتنظيمي دركارگاه طراحي معماري با توجه به مؤلفههاي انگيزشي و شناختي آن پرداخته شده است. تاكنون در ادبيات نظري مرتبط پژوهشي با در نظر گرفتن سبكهاي حل مسئله دركنار باورهاي انگيزشي بهمنظور پيشبيني خودتنظيمي دانشجويان در كارگاه طراحي معماري صورت نگرفته است. ازآنجاكه افزايش قدرت طراحي از اهداف مهم آموزش در معماري است، بنابراين بايد عوامل مرتبط با روند طراحي شناسايي شوند.روشها و مواد: پژوهش حاضر از نوع همبستگي است. جامعه آماري اين پژوهش دانشجويان كارشناسي رشته معماري دانشگاه آزاد واحد همدان در سال تحصيلي 1399-1400 به تعداد 398 نفر بود كه با توجه به جدول مورگان و تعداد دانشجويي كه حاضر به شركت در پژوهش شدند و سپس با حذف پاسخهاي ناقص به پرسشنامهها، درنهايت، 150 نفر با روش در دسترس انتخاب و وارد تحليل آماري شدند.نتيجهها و جمعبندي: بنابر نتايج فرضيه اول پژوهش، راهبردهاي سازگارانه حل مسئله و باورهاي انگيزشي قابليت پيشبيني خودتنظيمي در يادگيري را دارند؛ به اين معني كه رابطه مستقيم و معنيداري بين استفاده دانشجو از راهبردهاي سازگارانه حل مسئله او با خودتنظيمي در يادگيري وجود دارد. اما راهبردهاي ناسازگارانه حل مسئله قابليت پيشبيني خودتنظيمي در يادگيري را بهصورت منفي دارد. دانشجوياني كه از سبكهاي حل مسئله سازگارانه استفاده ميكنند، بهتر ميتوانند در يادگيري خود نظم ايجاد كنند.نتايج فرضيه دوم و سوم پژوهش بيانگر رابطه باور انگيزشي با خودتنظيمي در يادگيري است. در تبيين اين يافته ميتوان گفت باورهاي انگيزشي به طرح يك الگوي عمومي شناختي ـ اجتماعي از انگيزش ميانجامند. باور دانشجو در مورد عمل به تكليف طراحي (مؤلفه انتظار) و نيز نسبت به علاقه و اهميت يك تكليف طراحي (مؤلفه ارزشي) ميتواند به خودتنظيمي در يادگيري دانشجو منتهي شود. بنابراين، اگر دانشجو بر اين باور باشد كه ميتواند طراحي كند و طراحي براي او اهميت دارد، عملكرد بيشتري در اين امر خواهد داشت. بر اساس نتايج فرضيه چهارم پژوهش، باور انگيزشي يا واكنشهاي هيجاني دانشجو نسبت به تكليف طراحي (مؤلفه عاطفي) ارتباطي با خودتنظيمي دانشجو در يادگيري ندارد.